آموزش کلمات مربوط به بیان احساسات در زبان انگلیسی

I am living in France for 2 years. I feel homesick and upset for Iran.

من برای دو سال است که در فرانسه زندگی می کنم. من حس دلتنگی و دل شکستگی زیادی برای ایران دارم.

The math class makes me confused and nervous.

کلاس ریاضی من را گیج و عصبی می کند.

She is lonely and in love. I think she is not happy.

او تنها و عاشق است. من فکر می کنم او خوشحال نیست.

When I am hungry I become angry.

وقتی گرسنه ام است، عصبانی می شوم.

I behaved badly yesterday and I am ashamed now

دیروز بد رفتار کردم و حالا شرمنده ام

In a hot day people become tired and thirsty.

در روز های گرم مردم خسته و تشنه می شوند.

Tonight there is a good football match. I am excited and happy.

امشب یک فوتبال خوب است. من خوشحال و هیجان زده ام.

These shoes are too small and uncomfortable.

این کفش ها بسیار کوچک است و راحت نیست.