کلمات مربوط به شکل اسم و فعل در زبان انگلیسی

He advised me to study harder and I think it was good advice.

او نصیحتم کرد تا بیشتر درس بخوانم و فکر می کنم نصیحت خوبی بود

He is a good actor. He acts really professionally.

او بازیگر خوبی است. او بسیار حرفه ای بازی می کند

The match began at 5.30. at the beginning of the match the scored a goal.

بازی ساعت 5.30 شروع شد. ابتدای بازی آنها یک گل به ثمر رساندند

We agreed to sell our car. But this agreement doesn’t mean that we don’t want to buy a new car.

ما توافق کریم تا ماشین خود را بفروشیم. اما توافق ما به این معنی نیست که نمی خواهیم یک ماشین تازه بخریم

She tried to explain about her problem. But I couldn’t understand her explanation.

او تلاش کرد که مشکلش را توضیح دهد. اما من نتوانستم توضیحش را بفهمم

He failed to get his driver’s license. His failure made him depressed.

او امتحان رانندگی اش را مردود شد. این شکست او را افسرده کرد

A good manager must be able to manage people well.

یک مدیر خوب باید بتواند آدم ها را خوب مدیریت کند

They invited us to the party but they didn’t give us any invitation card.

آنها ما را به میهمانی دعوت کردند اما به ما کارت دعوت ندادند

He parked his car in the parking near the mall.

او ماشینش را در پارکینگ نزدیک فروشگاه پارک کرد

My mom permitted me to travel with my friends and I thanked her for her permission.

مادرم به من اجازه داد تا با دوستانم سفر کنم. و من برای اجازه اش از او تشکر کردم

They didn’t reserve the hotel on the internet. So they needed to go in person for the reservation.

آنها هتلی را آنلاین رزرو نکردند. بنابراین نیاز داشتند که حضورا برای رزرو بروند