داستان صوتی انگلیسی درباره ی درس خواندن با دوستان

داستان صوتی کوتاه و ساده به زبان انگلیسی با موضوع درس خواندن با دوستان ، دوستان خوب و بد. به همراه ترجمه فارسی

1471 0

محتوای درس

نمایش اطلاعات

Listening about an "unreliable friend"

My friend, Jeff, is not a very nice person. Sometimes, he is rude. He wanted to study for a test together. So we agreed to meet at his house. When I got there, I rang the doorbell. No one answered the door. I called his house. No one answered the phone either. I waited for him outside. I began to worry that something was wrong. He finally showed up with his parents. He didn't even say he was sorry. He said he forgot. I didn't believe him, but I forgave him anyway. His parents didn't even know I was coming. He didn't tell them. When we finally sat down to study, he turned on some loud music. His mom told him to turn it down because it was too noisy. Instead, he started singing really loudly. I finally had enough and went home. When I get mad at him, he doesn't even care. I don't know if I want to be his friend anymore.

داستان کوتاه صوتی به زبان انگلیسی درباره ی "دوست غیر قابل اعتماد"

دوست من جف آدم زیاد خوبی نیست. گاهی اوقات او پررو می شود. او از من خواست تا برای امتحان با هم درس بخوانیم. بنابراین ما توافق کردیم که در خانه ی او یک دیگر را ببینیم. وقتی رسیدم زنگ در را زدم و هیچ کس در را باز نکرد و ....

برای دسترسی به دروس بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.

گرامر صفر تا صد زبان انگلیسی

لسنینگ از مبتدی تا پیشرفته

لغات زبان انگلیسی به تفکیک موضوع

درک مطلب از سطح مبتدی تا پیشرفته

تمامی موضوعات آیلتس اسپیکینگ پارت یک، دو و سه همراه با جواب

لغت ها /15 لغت جدید

نمایش اطلاعات

Either

This meat can be Either fried or microwaved.

هم

این گوشت را میتوان سرخ کرد و هم در مایکروویو پخت.

Believe

I Believe in God.

باور كردن

من به خدا اعتقاد دارم.

had enough

به اندازه ی کافی ناراحت شدن

Rude

پررو

begin

It began as a fun and ended in sadness.

شروع شدن

با شوخی شروع شد و با اندوه پایان یافت.

forget

I forgot about my appointment with him.

فراموش کردن

قرار ملاقات با او را فراموش کردم.

forgave

He forgave them on his end of his life.

بخشیدن

در لحظات آخر زندگی آنها را بخشید.

Instead

به جاش

loudly

The birds were loudly sang.

با صدای بلند

پرندگان با صدای بلند جیک جیک می کردند.

mad

Her words sent me mad.

عصبانی

حرف های او مرا عصبانی کرد.

nice person

آدم خوب

something was wrong

یه چیزی درست نیست

showed up

اومد

even

I study my lesson even when I am tired.

حتی

.من درس هایم را می خوانم حتی وقتی خسته ام

Care

I don’t Care a bit.

اهمیت دادن

.اصلا برایم اهمیت ندارد

بخش های مرتبط

بخش قبلی

داستان صوتی انگلیسی درباره ی هدیه ی روز تولد

بخش بعدی

داستان صوتی کوتاه و لیسنینگ در سطح مبتدی درباره ی سرگرمی و تفریحات

آغاز دوره های آنلاین آموزش زبان توسط استاد خصوصی

اینجا کلیک کنید

نظرات کاربران

نمایش اطلاعات