لغات مهم 504 درس سوم

آموزش گام به گام کتاب 504 لغت ضروری به همراه آزمون و تلفظ دقیق دیکشنری آکسفورد درس سوم
1537 0

Word

Explanation

Meaning

typical

usual; of a kind

معمولی؛ از یک نوع

minimum

the least possible amount; the lowest amount

حداقل مقدار ممکن، کمترین مقدار

scarce

hard to get; rare

سخت برای به دست آوردن، نادر

annual

once a year; something that appears yearly or lasts for a year

سالی یک بار؛ چیزی که سالانه ظاهر می شود یا یک سال طول می کشد.

persuade

win over to do or believe; make willing

پیروز شدن برای انجام کاری و یا اعتقادی، مشتاق کردن

essential

necessary; very important

لازم است، خیلی مهم

blend

mix together thoroughly; a mixture

کاملا با هم ترکیب کردن ؛ مخلوط

visible

able to be seen

قادر به دیدن

expensive

costly; high-priced

هزینه بر، با قیمت بالا

talent

natural ability

توانایی ذاتی

devise

think out; plan; invent

ابداع کردن، برنامه ریزی کردن، اختراع کردن

wholesale

in large quantity; less than retail in price

به میزان گسترده، کمتر از قیمت خرده فروشی

 

 

 

 

Sentence

Meaning

The sinister character in the movie wore a typical costume, a dark shirt, loud tie, and tight jacket

شخصیت پلید فیلم، لباس معمولی، پیراهن تیره، کراواتی بلند و یک ژاکت تنگ بر تن داشت.

The horse ran its typical race, a slow start and a slower finish, and my uncle lost his wager.

اسب در مسابقه ای که ویژه او بود با شروعی کند وپایانی کندتردوید و عمویم شرطش را باخت.

It was typical of the latecomer to conceal the real cause of his lateness.

پنهان کردن دلیل واقعی تاخیر از خصوصیات فردی بود که دیر می آمد.

Studies show that adults need a minimum of six hours sleep.

مطالعات نشان می دهد که بزرگسالان نیاز به حداقل 6 ساعت خواب دارند.

The minimum charge for a telephone, even if no calls are made, is about $60 a month.

حداقل هزینه تلفن، حتی اگر هیچ تماس تلفنی نباشد، حدود 60 دلار در ماه است.

Congress has set a minimum wage for all workers

کنگره حداقل دستمزد را برای همه کارگران تعیین کرده است.

Chairs that are older than one hundred years are scarce.

صندلی هایی که بیش از صد سال قدمت دارند، کمیاب هستند.

Because there is little moisture in the desert, trees are scarce.

چون رطوبت کمی در بیابان وجود دارد، درختان کمیاب هستند.

How scarce are good cooks?

چقدر آشپزهای خوب کمیاب هستند.

The annual convention of musicians takes place in Hollywood

همایش سالیانه موسیقی دانان در هالیوود صورت می گیرد.

The publishers of the encyclopedia put out a book each year called an annual.

ناشران دایره المعارف هر ساله کتابی را منتشر می کنند که سالنامه نامیده می شود.

Plants that live only one year are called annuals.

گیاهانی که تنها یک سال عمر می کنند، یک ساله نامیده می شوند.

Can you persuade him to give up his bachelor days and get married?

آیا می توانید او را راضی کنید که دوران مجردی  خود را ترک کند و ازدواج کند؟

No one could persuade the captain to leave the sinking ship.

هیچ کس نمی تواند کاپیتان را متقاعد کند تا کشتی در حال غرق شدن را ترک کند.

Beth's shriek persuaded Jesse that she was in real danger.

فریاد "بت" جسی را متقاعد کرد که او در معرض خطر واقعی است.

The essential items in the cake are flour, sugar, and shortening.

اقلام ضروری در کیک عبارتند از: آرد، شکر و روغن گیاهی.

It is essential that we follow the road map.

ضروری است که ما نقشه راه را دنبال کنیم.

Several layers of thin clothing are essential to keeping warm in frigid climates.

برای گرم ماندن درآب و هوای سرد چند لایه پوشاک نازک لازم است.

The colors of the rainbow blend into one another.

رنگ های رنگین کمان با یکدیگر ترکیب می شوند.

A careful blend of fine products will result in delicious food.

ترکیبی دقیق از محصولات خوب، غذای خوشمزه را به ارمغان می آورد.

When Jose blends the potatoes together, they come out very smooth.

هنگامی که "جوز" سیب زمینی را با هم ترکیب می کند، بسیار نرم می شود.

The ship was barely visible through the dense fog.

کشتی به سختی از میان مه غلیظ دیده می شد.

Before the stars are visible, the sky has to become quite dark.

قبل از اینکه ستاره ها قابل رؤیت باشند، آسمان باید کاملا تاریک شود.

You need a powerful lens to make some germs visible.

به یک عدسی قوی نیاز داری تا بعضی از میکروب ها را رؤیت کنی.

Because diamonds are scarce, they are expensive.

چون الماس ها کمیاب هستند، آنها گران هستند.

Margarine is much less expensive than butter.

کره بسیار گرانتر از مارگارین است.

Shirley's expensive dress created a great deal of excitement at the party.

لباس گرانبهای "شرلی" هیجان زیادی در مهمانی به وجود آورد.

Medori's talent was noted when she was in first grade.

استعداد "مدوری" هنگامی که او در کلاس اول بود، مورد توجه قرار گرفت.

Feeling that he had the essential talent, Carlos tried out for the school play.

"کارلوس" احساس می کرد که استعداد لازم برای شرکت در نمایشنامه ی مدرسه را دارد بنابراین آن را امتحان کرد.

Hard work can often make up for a lack of talent

سخت کوشی اغلب می تواند نبود استعداد را جبران کند.

The burglars devised a scheme for entering the bank at night.

سارقان یک طرح برای ورود به بانک در شب طراحی کرده اند.

I would like to devise a method for keeping my toes from becoming numb while I am ice skating

دوست دارم روشی اختراع کنم که وقتی اسکی روی یخ می کنم مانع بی حس شدن انگشتان پایم شوم.

If we could devise a plan for using the abandoned building, we could save thousands of dollars.

اگر بتوانیم طرحی برای استفاده از ساختمان متروکه ابداع کنیم، می توانیم هزاران دلار پس انداز کنیم.

The wholesale price of milk is six cents a quart lower than retail.

قیمت عمده فروشی شیر شش سنت است که یک چهارم پایین تر از خرده فروشی  آن  می باشد.

Many people were angered by the wholesale slaughter of birds.

بسیاری از مردم از کشتارعمده پرندگان خشمگین شدند.

By buying my eggs wholesale I save fifteen dollars a year.

با خرید تخم مرغ هایم به قیمت عمده فروشی، هر سال پانزده دلار پس انداز می کنم.

 

typical

usual; of a kind

معمولی
معمولی؛ از یک نوع
minimum

the least possible amount; the lowest amount

کمترین مقدار
حداقل مقدار ممکن، کمترین مقدار
scarce
hard to get; rare
کمیاب
سخت برای به دست آوردن، نادر
annual

once a year; something that appears yearly or lasts for a year

سالانه
سالی یک بار؛ چیزی که سالانه ظاهر می شود یا یک سال طول می کشد.
persuade

win over to do or believe; make willing

متقاعد کردن، راضی کردن
پیروز شدن برای انجام کاری و یا اعتقادی، مشتاق کردن
essential

necessary; very important

ضروری
لازم است، خیلی مهم
blend

mix together thoroughly; a mixture

مخلوط
کاملا با هم ترکیب کردن ؛ مخلوط
visible

able to be seen

قابل رویت
قادر به دیدن
expensive

costly; high-priced

گران
هزینه بر، با قیمت بالا
talent

natural ability

استعداد
توانایی ذاتی
devise

think out; plan; invent

اختراع کردن
ابداع کردن، برنامه ریزی کردن، اختراع کردن
wholesale

in large quantity; less than retail in price

عمده فروشی
به میزان گسترده، کمتر از قیمت خرده فروشی

آغاز دوره های آنلاین آموزش زبان توسط استاد خصوصی

اینجا کلیک کنید

ماژیک فسفری

با استفاده از ماژیک فسفری می توانید کلمات و بخش های مهم را برای خود علامت گذاری نمایید و هنگام پاسخ به آزمون از آنها استفاده کنید. برای از بین بردن بخش های رنگی دوباره روی آن کلیک نمایید.

دفترچه یادداشت

هر تعدادی که دوست دارید دفترچه یادداشت ایجاد کنید و نکات مهم را در آن بنویسید.
برای استفاده از دفترچه یادداشت بر روی قسمتی از درس یا آزمون که می خواهید در آنجا نکته ی مهمی را قرار دهید کلیک نمایید.سپس در آن قسمت یک دفترچه یادداشت جدید ایجاد میشود و با کلیک بر روی آن می توانید بازش کنید و نکته های مهم را بنویسید.