لغات مهم 504 درس چهارم

آموزش گام به گام کتاب 504 لغت ضروری به همراه آزمون و تلفظ دقیق دیکشنری آکسفورد درس چهارم
1317 0

Word

Explanation

Meaning

vapor

moisture in the air that can be seen; fog; mist

بخار هوا که می توان آن رادید؛ مه؛ غبار

eliminate

get rid of; remove; omit

خلاص شدن از شر؛ برداشتن؛ حذف کردن

villain

a very wicked person

یک فرد بسیار شرور

dense

closely packed together; thick

نزدیک به هم بسته بندی شده؛ ضخیم

utilize

make use of

استفاده از

humid

moist; damp

مرطوب؛ نمناک

theory

explanation based on thought, observation, or

reasoning

توضیح بر اساس تفکر، مشاهده یا استدلال

descend

go or come down from a higher place to a lower level

پایین رفتن یا پایین آمدن از مکانی بالاتر به سطحی پایین تر.

circulate

go around; go from place to place or person to person

پخش شدن؛ از مکانی به مکانی یا از شخصی به شخصی رفتن

enormous

extremely large; huge

بسیار بزرگ؛ عظیم

predict

tell beforehand

از قبل گفتن

vanish

disappear; disappear suddenly

محو شدن؛ ناگهان ناپدید شدن

 

Sentence

Meaning

Scientists have devised methods for trapping vapor in bottles so they can study its makeup.

دانشمندان برای نگه داشتن بخار داخل بطری روش هایی را طراحی کرده اند که بتوانند ساختار آن را بررسی کنند.

He has gathered data on the amount of vapor rising from the swamp.

او اطلاعاتی را در مورد میزان بخاری از باتلاق برمی خیزد، جمع آوری کرده است.

A vapor trail is the visible stream of moisture left by the engines of a jet flying at high altitudes.

مسیربخارعبارت است ازجریان قابل رؤیتی از رطوبت که از موتورهای جتی که در ارتفاع های بالا پرواز می کند؛ برجای می ماند.

When the railroad tracks are raised, the danger of crossing will be eliminated.

وقتی ریل راه آهن بالا برده می شود،خطر تصادف رفع می شود.

When figuring the cost of a car, don't eliminate such extras as air conditioning.

هنگام محاسبه قیمت یک اتومبیل؛ لوازم اضافی مثل دستگاه تهویه هوا را حذف نکنید.

If we were to eliminate all reclining chairs, no one would fall asleep while watching television.

اگرهمه صندلی های راحتی را حذف می کردیم، هیچ کس هنگام تماشای تلویزیون به خواب نمی رفت.

A typical moving picture villain gets killed at the end.

شخص شرور در پایان یک فیلم معمولی کشته می شود.

The villain concealed the corpse in the cellar.

آدم شرور جنازه را در زیرزمین مخفی کرد.

When the villain fell down the well, everyone lived happily ever after.

وقتی فرد پست از دیوار افتاد،از آن پس همه با خوشحالی زندگی کردند.

The dense leaves on the trees let in a minimum of sunlight.

برگ های ضخیم درختان حداقل نورخورشید را از خود عبور می دهند.

We couldn't row because of the dense weeds in the lake.

به خاطر انبوه علف های هرز دریاچه نمی توانستیم پارو بزنیم.

His keen knife cut through the dense jungle.

چاقوی تیزش از میان جنگل انبوه راه عبور را باز کرد.

No one seems willing to utilize this vacant house.

به نظرمی رسد هیچکس حاضر به استفاده از این خانه خالی نمی باشد.

The gardener was eager to utilize different flowers and blend them in order to beautify the borders.

باغبان مشتاق بود که از گلهای مختلف استفاده کند و آنها را به منظور زیبا سازی مرزها، ترکیب کند.

Does your mother utilize leftovers in her cooking?

آیا مادر شما در آشپزی اش از ته مانده های غذایی استفاده می کند؟

It was so humid in our classroom that we wished the school would buy an air conditioner.

هوای کلاس ما خیلی مرطوب بود و ما آرزو می کردیم که مدرسه یک دستگاه تهویه بخرد.

New Yorkers usually complain in the summer of the humid air.

نیویورکی ها معمولا در تابستان از هوای مرطوب شکایت می کند.

Most people believe that ocean air is quite humid.

اکثر مردم بر این باورند که هوا اقیانوس کاملا مرطوب است.

Einstein's theory is really too difficult for the average person to understand.

براستی درک نظریه ی انیشتین برای افراد عادی بسیار دشوار است.

My uncle has a theory about the effect of weather on baseball batters.

عموی من راجع به تاثیر آب و هوا بر توپ زن های بیس بال فرضیه ای دارد.

No one has advanced a convincing theory explaining the beginnings of writing.

هیچکس نظریه ی متقاعد کننده ای را ارائه نداده است که پیدایش خط را توضیح دهد.

If we let the air out of a balloon, it will have to descend.

اگر هوای یک بالن را خالی کنیم، به ناچار پایین می آید.

The pilot, thinking his plane was in peril, descended quickly.

خلبان که فکر می کرد هواپیمایش در معرض خطر است سریعا فرود آمد.

Knowing her was waiting at the bottom of the staircase, Eleanor descended at once.

"النور" که می دانست دوستانش پایین پله منتظر هستند، سریعا پایین آمد.

A fan may circulate the air in summer, but it doesn't cool it.

یک پنکه می تواند هوا را در تابستان پخش کند، اما آن را خنک نمی کند.

My father circulated among the guests at the party and made them feel comfortable.

پدرم درمهمانی میان مهمان ها حرکت می کرد تا آنها احساس راحتی کنند.

Hot water circulates through the pipes in the building, keeping the room warm.

آب داغ از طریق لوله ها در ساختمان عبور می کند و اتاق را گرم نگه می دارد.

The enormous crab moved across the ocean floor in search of food.

خرچنگ عظیم در جستجوی مواد غذایی در کف اقیانوس حرکت کرد.

Public hangings once drew enormous crowds.

اعدام های عمومی زمانی اجتماعات عظیمی را به سوی خود جلب می کرد.

The gallant knight drew his sword and killed the enormous dragon.

شوالیه بزرگی شمشیر خود را کشید و اژدهای عظیم را کشت.

Weathermen can predict the weather correctly most of the time.

هواشناسان بیشتر اوقات می تواند به درستی هوا را پیش بینی کند.

Who can predict the winner of the Super Bowl this year?

چه کسی می تواند برنده Super Bowl در سال جاری پیش بینی کند؟

Laura thought she could predict what I would do, but she was wrong.

"لورا " فکر کرد او می تواند پیش بینی کند که من چه کاری انجام می دهم، اما اشتباه می کرد.

Even in California the sun will sometimes vanish behind a cloud.

حتی در کالیفرنیا خورشید گاهی اوقات پشت یک ابر ناپدید می شود.

Not even a powerful witch can make a jealous lover vanish.

حتی یک جادوگر قدرتمند نمی تواند یک عاشق حسود را ناپدید کند.

Give him a week without a job and all his money will vanish.

یک هفته به او مهلت بده بیکار باشد و همه پولهایش ناپدید خواهد شد.

 

vapor

moisture in the air that can be seen; fog; mist

بخار
بخار هوا که می توان آن رادید؛ مه؛ غبار
eliminate

get rid of; remove; omit

حذف کردن
خلاص شدن از شر؛ برداشتن؛ حذف کردن
villain

a very wicked person

آدم پست
یک فرد بسیار شرور
dense

closely packed together; thick

متراکم؛غلیظ
نزدیک به هم بسته بندی شده؛ ضخیم
utilize

make use of

استفاده کردن از
استفاده از
humid

moist; damp

مرطوب
مرطوب؛ نمناک
theory

explanation based on thought, observation, or reasoning

نظریه؛ فرضیه
توضیح بر اساس تفکر، مشاهده یا استدلال
descend

go or come down from a higher place to a lower level

پایین آمدن
پایین رفتن یا پایین آمدن از مکانی بالاتر به سطحی پایین تر.
circulate

go around; go from place to place or person to person

گردش
پخش شدن؛ از مکانی به مکانی یا از شخصی به شخصی رفتن
enormous

extremely large; huge

عظیم
بسیار بزرگ؛ عظیم
predict

tell beforehand

پیش گویی کردن
از قبل گفتن
vanish

disappear; disappear suddenly

ناپدید شدن
محو شدن؛ ناگهان ناپدید شدن

آغاز دوره های آنلاین آموزش زبان توسط استاد خصوصی

اینجا کلیک کنید

ماژیک فسفری

با استفاده از ماژیک فسفری می توانید کلمات و بخش های مهم را برای خود علامت گذاری نمایید و هنگام پاسخ به آزمون از آنها استفاده کنید. برای از بین بردن بخش های رنگی دوباره روی آن کلیک نمایید.

دفترچه یادداشت

هر تعدادی که دوست دارید دفترچه یادداشت ایجاد کنید و نکات مهم را در آن بنویسید.
برای استفاده از دفترچه یادداشت بر روی قسمتی از درس یا آزمون که می خواهید در آنجا نکته ی مهمی را قرار دهید کلیک نمایید.سپس در آن قسمت یک دفترچه یادداشت جدید ایجاد میشود و با کلیک بر روی آن می توانید بازش کنید و نکته های مهم را بنویسید.