Word | Explanation | Meaning |
---|---|---|
Volunteer | Person who enters any service of his or her own free will; to offer ones services | فردي که با ميل شخصي خودش در هر خدمتي وارد شود، خدمات خود را ارائه دادن |
Prejudice | An opinion formed without taking time and care to judge fairly; to harm or injure | عقيده اي که بدون زمان و دقت براي قضاوتي عادلانه شکل گرفته است، آسيب رساندن، مجروح کردن |
Shrill | Having a high pitch; high and sharp in sound; piercing | داراي صداي بلند، از نظر صدا بلند و شديد، گوش خراش |
Jolly | Merry; full of fun | شاد، مملو از خنده |
Witty | Cleverly amusing | به شکل زيرکانه اي خنده دار |
Hinder | Hold back; make hard to do | عقب نگه داشتن، انجام کار را دشوار ساختن |
Lecture | Speech or planned talk; a scolding; to scold | سخنراني يا نطق برنامه ريزي شده، سرزنش، سرزنش کردن |
Abuse | Make bad use of; use wrongly; treat badly; scold very severely; bad or wrong use; bad treatment | سوء استفاده کردن از، غلط بکار بردن، بدرفتاري کردن با، بسيار شديد سرزنش کردن، کاربرد يا استفاده ي بد، رفتار بد |
Mumble | Speak indistinctly | نامشخص حرف زدن |
Mute | Silent; unable to speak | ساکت، ناتوان در صحبت |
Wad | Small, soft mass; to roll or crush into a small mass | توده نرم و کوچک، مچاله کردن |
Retain | Keep; remember; employ by payment of a fee | نگه داشتن، به خاطر سپردن، با پرداخت دست مزد استخدام کردن |
Sentence | Meaning |
---|---|
The draft has been abolished and replaced by a volunteer army. | احضار به سربازي منسوخ و توسط سپاهي داوطلب جايگزين شده است. |
Terry did not hesitate to volunteer for the most difficult jobs. | «تري» براي داوطلب شدن در سخت ترين کارها تعلل نمي کرد. |
The boys were reluctant to volunteer their services to help clean up after the dance. | پسرها تمايلي نداشتند بعد از رقص، داوطلبانه در تميز کردن کمک کنند. |
Prejudice against minority groups will linger on as long as people ignore the facts. | تا زماني که مردم حقايق را ناديده بگيرند، تعصب عليه گروه هاي اقليت باقي خواهد ماند. |
Eliminating prejudice should be among the first concerns of a democracy. | حذف تعصب بايد جزء اولين دغدغه هاي مردم سالاري باشد. |
The witness’s weird behavior prejudiced Nancy’s case. | رفتار عجيب شاهد باعث تعصب در پروندهي «نانسي» شد. |
Despite their small size, crickets make very shrill noises. | جيرجيرک ها با وجود جثه ي کوچکشان سروصداي دل خراشي توليد مي کنند. |
The shrill whistle of the policeman was warning enough for the fugitive to stop in his tracks. | سوت گوش خراش پليس به اندازه کافي هشدارآميز بود که فرد متواري کامیونش را سرجايش نگاه دارد. |
A shrill torrent of insults poured from the mouth of the shrieking woman. | از دهان زني که جيغ مي کشيد، سيلي از اهانت بيرون ريخت. |
The jolly old man, an admitted bigamist, had forgotten to mention his first wife to his new spouse. | پيرمرد خوشحال که به دو زنه بودن خود اقرار مي کرد، فراموش کرده بود زن اولش را به همسر جديدش ذکر کند. |
When the jolly laughter subsided, the pirates began the serious business of dividing the gold. | وقتي که خنده هاي خوشحالي فرو نشست، دزدان دريايي کار جدي تقسيم طلا را شروع کردند. |
Are you aware that a red-suited gentleman with a jolly twinkle in his eyes is stuck in the chimney? | آيا مطلع هستي آقايي که کت و شلوار قرمز به تن داشت و برق شادي در چشمانش بود سيگاري شده است. |
Mr. Carlson’s witty introduction qualifies him as a first-rate speaker. | مقدمه ي شوخ طبعانه ي آقاي «کارلسون» او را به عنوان سخنران درجه ي يک شايسته مي سازد. |
Fay is too slow to appreciate such witty remarks. | “في” در درک چنين اظهارات شوخ طبعانه اي بسيار کند است. |
The lawyer tried to prosecute the case by being witty and thereby entertaining the jury. | وکيل سعي کرد با شوخ طبعي محاکمه را پيگيري کند و بدين وسيله هيئت منصفه را سرگرم نمايد. |
Deep mud hindered travel in urban centers. | گل ولاي عميق مانع از سفر به مراکز شهري شد. |
The storm hindered the pursuit of the fleeing prisoners. | طوفان مانع از تعقيب زندانيان فراري شد. |
Mona’s gloomy nature hinders her relationships with other people. | خلق وخوي افسرده ي «مونا» مانع از روابط او با ديگران مي شود. |
Rarely have I heard a lecture with such clear illustrations. | به ندرت يک سخنراني را با چنين توضيحات واضحي شنيده ام. |
Henry’s father lectured him on the awesome perils of drug addiction. | پدر «هنري» در مورد خطرات وحشتناک اعتياد به مواد مخدر براي او موعظه کرد. |
A famous journalist delivered a lecture on prejudice in press. | يک روزنامه نگار معروف در مورد تبعيض در مطبوعات سخنراني کرد. |
Those who abuse the privileges of the honor system will be penalized. | آنان که از مزاياي سامانه ي افتخار سوء استفاده مي کنند مجازات خواهند شد. |
The editor apologized for the abuse we had suffered as a result of his article. | ويراستار به خاطر بدرفتاري که به خاطر مقاله اش بر ما تحميل شد از ما پوزش خواست. |
Brutal abuse of children in the orphanage was disclosed by the investigation. | تحقيق سوء استفاده ي وحشيانه از کودکان يتيم خانه را بر ملا ساخت. |
Ricky mumbled his awkward apology. | “ريکي” عذر خواهي نامناسب خود را زير لب زمزمه کرد. |
This speech course will encourage you to stop mumbling and to speak more distinctly. | اين دوره ي سخنراني تو را تشويق مي کند تا از زير لب سخن گفتن دست برداري و واضح تر صحبت کني. |
When the witness continued to mumble, the judge asked him to speak up. | وقتي که شاهد به مِن مِن کردن ادامه داد، قاضي از او خواست بلندتر صحبت کند. |
The usually defiant child stood mute before the principal. | کودک معمولاً نافرمان در مقابل مدير ساکت ايستاد. |
People are no longer willing to remain mute on the subject of abuse of gun control. | مردم ديگر نميخواهند در مورد موضوع سو استفاده از کنترل اسلحه، ساکت بمانند. |
The horror of the famine left the inhabitants of the land mute with their tragic memories. | ترس از قحطي ساکنان مزرعه را با خاطرات غم انگيزي که از آن داشتند، درسکوت فرو برد. |
To decrease the effects of the pressure, the diver put wads of cotton in his ears. | غواص براي کاهش اثرات فشار، توده هاي کوچکي از پنبه را در گوش هايش قرار داد. |
The officer challenged George to explain the wad of fifty dollars which he had in his pocket. | افسر پليس «جورج» را به چالش کشيد تا در مورد بسته ي 50 دلاري که در جيبش داشت، توضيح دهد. |
Because the automatic firing mechanism was defective, the hunter had to wad the powder into the gun by hand. | چون قسمت آتش زاي تفنگ معيوب بود، شکارچي مجبور شد که باروت را با دستش در داخل تفنگ بفشارد. |
Despite her lack of funds Mrs. Reilly retained a detective to follow her spouse | علي رغم کمبود سرمايه، خانم «ريلي» کاراگاهي را براي تعقيب همسرش اجير کرد. |
China dishes have the unique quality of retaining heat longer than metal pans. | ظروف چيني داراي اين ويژگي منحصر به فرد هستندکه نسبت به ماهي تابه هاي فلزي گرما را به مدت طولاني تري نگه مي دارند. |
Like the majority of people, I can retain the tune but not the words of a song. | مثل اکثر مردم، آهنگ ترانه را مي توانم به خاطر بسپارم، ولي نه کلمات آن را. |
آغاز دوره های آنلاین آموزش زبان توسط استاد خصوصی
اینجا کلیک کنیدماژیک فسفری
با استفاده از ماژیک فسفری می توانید کلمات و بخش های مهم را برای خود علامت گذاری نمایید و هنگام پاسخ به آزمون از آنها استفاده کنید. برای از بین بردن بخش های رنگی دوباره روی آن کلیک نمایید.
دفترچه یادداشت
هر تعدادی که دوست دارید دفترچه یادداشت ایجاد کنید و نکات مهم را در آن بنویسید.
برای استفاده از دفترچه یادداشت بر روی قسمتی از درس یا آزمون که می خواهید در آنجا نکته ی مهمی را قرار دهید کلیک نمایید.سپس در آن قسمت یک دفترچه یادداشت جدید ایجاد میشود و با کلیک بر روی آن می توانید بازش کنید و نکته های مهم را بنویسید.