Word | Explanation | Meaning |
---|---|---|
Unearth | Dig up; discover; find out | حفرکردن، کشف کردن |
Depart | Go away; leave; turn away (from); change; die | حرکت کردن ،(جايي را) ترک کردن، رفتن، تغيير کردن، مردن |
Coincide | Occupy the same place in space; occupy the same time; correspond exactly; agree | اشغال یک مکان در فضا؛ همین زمان را اشغال کن دقیقا مطابقت داشته باشد، موافق |
Cancel | Cross out; mark so that it cannot be used; wipe out; call off | خط زدن، علامتگذاري کردن براي اينکه نتوان از آن استفاده کرد، از بين بردن، لغو کردن |
Debtor | Person who owes something to another | شخصي که به شخص ديگري بدهکار است |
Legible | Able to be read; easy to read; plain and clear | قابل خواندن، راحت براي خواندن، ساده وآشکار |
Placard | A notice to be posted in a public place; poster | يک آگهي که بايد در مکان عمومي نصب شود، پوستر |
Contagious | Spreading by contact, easily spreading from one to another | از طريق تماس منتشر ميشود، به راحتي از فردي به فردي سرايت ميکند، مسري تب مخملک واگير دار است |
Clergy | Persons prepared for religious work; clergymen as a group | افرادي که براي کار مذهبي آماده ميشوند، مجموعه روحانيون |
Customary | Usual | معمول، مرسوم |
Transparent | Easily seen through; clear | به راحتي ميتوان از داخل آن ديد، روشن، شفاف |
Scald | Pour boiling liquid over; burn with hot liquid or steam; heat almost to the boiling point | مايع داغ روي چيزي ريختن، با بخار يا مايع داغ سوزاندن، تقريباً تا نقطه جوش حرارت دادن |
Sentence | Meaning |
---|---|
The digging of the scientists unearthed a buried city. | حفاري دانشمندان، شهر مدفون شده اي را از زير خاک بيرون کشيد. |
A plot to defraud the investors was unearthed by the F.B.I. | توطئه ي کلاهبرداري از سرمايه گذاران توسط «اف بي آي» کشف شد |
The museum exhibited the vase that had been unearthed in Greece. | موزه، گلداني را که در يونان از زير خاک بيرون آورده شده بود به نمايش گذاشت. |
We arrived in the village in the morning and departed that night. | ما صبح به روستا رسيديم و همان شب حرکت کرديم. |
Stan was vague about departing from his usual manner of choosing a partner. | استن نسبت به تغيير رفتار معمول خود در انتخاب شريک مردد بود. |
Vera was reluctant to mention that her uncle had long since departed. | ورا تمايلي نداشت که بگويد عمويش مدت ها قبل مرده بود. |
If these triangles were placed one on top of the other, they would coincide. | اگر اين مثلثها روي يکديگر قرار داده شوند، بر هم منطبق ميشوند. |
Because Pete’s and Jim’s working hours coincide, and they live in the same vicinity, they depart from their homes at the same time. | چونکه ساعات کاري «پيت» و «جيم» همزمان است و در همسايگي هم زندگي ميکنند، هر دو همزمان خانههايشان را ترک ميکنند. |
My verdict on the film coincides with Adele’s. | نظر من درباره ي فيلم با نظر «آدله» مطابقت دارد. |
The stamp was only partially canceled. | تنها بخشي از تمبر باطل شده بود. |
Because the first shipment contained defective parts, Mr. Zweben canceled the rest of the order. | چونکه محمولهي اول شامل قطعات معيوب بود، آقاي «زوبن» بقيهي سفارش را لفو کرد. |
Having found just the right man for the job, Captain Mellides canceled all further interviews. | وقتيکه کاپيتان «مليدس» فرد مناسبي را براي شغل مورد نظر پيدا کرد، تمام مصاحبههاي ديگر را لغو کرد. |
If I borrow a dollar from you, I am your debtor. | اگر يک دلار از شما قرض بگيرم بدهکار شما هستم. |
As a debtor who had received many favors from the banker, Mr. Mertz was reluctant to testify against him. | آقاي «مِرتز» به عنوان بدهکاري که مساعدتهاي زيادي از جانب رئيس بانک دريافت کرده بود، مايل نبود عليه او شهادت دهد. |
A gloomy debtor’s prison was once the fate of those who could not repay their loans. | زندان تاريک بدهکاران، زماني سرنوشت کساني بود که نميتوانستند وامهاي خود را باز پرداخت کنند. |
Julia’s handwriting is beautiful and legible. | دست خط «جوليا» زيبا و خوانا است. |
Nancy hesitated in her reading because the words were scarcely legible. | "نانسي" در خواندن خود، درنگ ميکرد چون کلمات به سختي قابل خواندن بودند. |
Our teacher penalizes us for compositions that are not legible. | معلم ما، ما را به خاطر انشاءهايي که خوانا نيستند تنبيه ميکند. |
Colorful placards announced an urgent meeting. | پلاکاردهاي رنگين، نشستي فوري را اعلام ميکردند. |
Placards were placed throughout the neighborhood by rival groups. | گروه هاي رقيب، پلاکاردها را در سراسر محله نصب کردند. |
Numerous placards appeared around the city calling for volunteers. | براي فراخواندن داوطلبان اعلاميه هاي متعددي در سراسر شهر پديدار شد. |
Scarlet fever is contagious. | تب مخملک واگير دار است. |
I find that yawning is often contagious. | پي برده ام که خميازه کشيدن اغلب مسري است. |
Interest in the project was contagious, and soon all opposition to it collapsed. | علاقه به اين پروژه همه گير شد، و بزودي تمام مخالفتها از بين رفت. |
We try never to hinder the clergy as they perform their sacred tasks. | هنگامي که روحانيون در حال انجام وظايف مقدسشان هستند، تلاش ميکنيم هرگز مانع آنها نشويم. |
Friar Tuck was a member of the clergy who loved a jolly jest. | "فريرتاک" يکي از روحانيوني بود که عاشق لطيفه هاي شاد بود. |
The majority of the clergy felt the new morality was a menace to society. | اکثر روحانيون کليسا احساس ميکردند که اخلاقيات جديد، تهديدي براي جامعه است. |
It was customary for wealthy Romans to recline while they were dining. | دراز کشيدن در حين غذا خوردن براي روميان ثروتمند مرسوم بود. |
The Robin Williams movie received the customary rave reviews from the critics. | فيلم «رابين ويليامز» با نقدهاي جنجال برانگيز معمول از سوي منتقدان مواجه شد. |
The traitor rejected the customary blindfold for the execution. | خائن، رسم بستن چشم در هنگام اعدام را رد کرد. |
Window glass is transparent. | شيشه ي پنجره شفاف است. |
Colonel Thomas is a man of transparent honesty and loyalty. | سرهنگ «توماس» نمونهاي از صداقت و وفاداري آشکار است. |
The homicide was a transparent case of jealousy that got out of hand. | آدم کشي نمونهي واضحي از حسادت غير قابل کنترل بود. |
Do not neglect to scald the dishes before drying them. | فراموش نکن قبل از خشک کردن ظروف، آنها را خوب با آب جوش بشويي. |
The scalding lava pouring from the mountain placed everyone in peril. | گدازههاي جوشاني که از کوه بيرون ميريخت، همه را به خطر انداخت. |
By being hasty, Stella scalded her. | "استلا" بهخاطر شتابزدگي، دستش را با آب جوش سوزاند. |
آغاز دوره های آنلاین آموزش زبان توسط استاد خصوصی
اینجا کلیک کنیدماژیک فسفری
با استفاده از ماژیک فسفری می توانید کلمات و بخش های مهم را برای خود علامت گذاری نمایید و هنگام پاسخ به آزمون از آنها استفاده کنید. برای از بین بردن بخش های رنگی دوباره روی آن کلیک نمایید.
دفترچه یادداشت
هر تعدادی که دوست دارید دفترچه یادداشت ایجاد کنید و نکات مهم را در آن بنویسید.
برای استفاده از دفترچه یادداشت بر روی قسمتی از درس یا آزمون که می خواهید در آنجا نکته ی مهمی را قرار دهید کلیک نمایید.سپس در آن قسمت یک دفترچه یادداشت جدید ایجاد میشود و با کلیک بر روی آن می توانید بازش کنید و نکته های مهم را بنویسید.