Word | Explanation | Meaning |
---|---|---|
Epidemic | An outbreak of a disease that spreads rapidly so that many people have it at the same time; widespread
| شيوع يک بيماري که به سرعت منتشر مي شود به طوري که افراد زيادي همزمان به آن مبتلا مي شوند، فراگير |
Obesity | Extreme fatness | چاقي مفرط |
Magnify | Cause to look larger than it really is; make too much of; go beyond the truth in telling | بيش از حد واقعي جلوه دادن، در گفتن پا را از حقیقت فرا گذاشتن |
Chiropractor | A person who treats ailments by massage and manipulation of the vertebrae and other forms of therapy on the theory that disease results from interference with the normal functioning of the nervous system | شخصي که بيماري ها را با ماساژ و کنترل ستون فقرات و ديگر اشکال درمان معالجه مي کند و فرضيه اش اين است که بيماري با دخالت در عملکرد طبيعي سيستم عصبي پديد مي آيد |
Obstacle | Anything that gets in the way or hinders; impediment; obstruction | هر چيزي که سر راه قرار مي گيرد يا مانع مي شود، گير، مانع |
Ventilate | Change the air in; purify by fresh air; discuss openly | هواي داخل را تغيير دادن، با هواي تازه تطهير کردن، علناً بحث کردن |
Jeopardize | Risk; endanger | ريسک کردن، به خطر انداختن |
Negative | Saying no; minus; showing the lights and shadows reversed | گفته ي منفي، روشنايي و سايه را معکوس نشان دادن |
Pension | Regular payment that is not wages; to make such a payment | پرداخت منظمي که دستمزد نيست |
Vital | Having to do with life; necessary to life; causing death, failure or ruin; lively | مربوط به حيات، ضروري براي حيات، عامل مرگ و مير، شکست يا ويراني، حياتي |
Municipal | Of a city or state; having something to do in the affairs of a city or town | مربوط به شهر يا ايالت، با امور شهر يا شهرک ارتباط دارد |
Oral | Spoken; using speech; of the mouth | کلامي، به کاربرنده کلام، دهاني، شفاهي |
Sentence | Meaning |
---|---|
All of the schools in the city were closed during the epidemic. | تمام مدارس شهر در زمان شيوع بيماري مسري بسته بودند. |
The depiction of violence in the movies has reached epidemic proportions. | تجسم خشونت در فيلم هاي سينمايي به ابعاد گسترده اي رسيده است. |
During the epidemic we were forbidden to drink water unless it had been boiled. | در جريان بيماري همه گير از خوردن آب جوشانده نشده ممنوع شديم. |
Obesity is considered a serious disease. | چاقي بيش از حد يک بيماري جدي تلقي مي شود. |
The salesman tactfully referred to Jacks obesity as stoutness. | فروشنده، محافظه کارانه چاقي بيش از حد «جک» را تنومندي تلقي کرد. |
At the medical convention the topic discussed was the prevention of childhood obesity. | موضوعي که در گردهمايي پزشکي مورد بحث قرار گرفت، جلوگيري از چاقي زياد بود. |
A microscope is a magnifying glass. | يک ميکروسکوپ يک ذره بين است. |
It seems that Mr. Steinmetz magnified the importance of the document in his possession. | به نظر مي رسد آقاي «استين متز» در مورد اهميت مدارکي که در اختيار داشت، بزرگنمايي مي کرد. |
Some people have a tendency to magnify every minor fault in others. | عده اي گرايش دارند که عيب کوچک ديگران را بزرگ جلوه دهند. |
The chiropractor tried to relieve the pain by manipulating the spinal column. | طبيب مفصلي تلاش کرد با ماساژ ستون فقرات، درد را تسکين دهد. |
Mrs. Lehrer confirmed that a chiropractor had been treating her. | خانم «لهرر» تاييد کرد که يک طبيب مفصلي او را تحت درمان قرار داده است. |
The chiropractor recommended hot baths between treatments. | طبيب مفصلي دوش داغ را در بين دوره هاي درماني توصيه نمود. |
The soldiers were compelled to get over such obstacles as ditches and barbed wire. | سربازان مجبور شدند که از موانعي چون گودال هاي عميق و سيم هاي خاردار عبور کنند. |
Ignorance is an obstacle to progress. | ناداني يکي از موانع پيشرفت است. |
Prejudice is often an obstacle to harmony among people. | پيش داوري اغلب مانع هماهنگي بين مردم است. |
We ventilated the kitchen by opening the windows. | با باز کردن پنجره ها آشپرخانه را تهويه کرديم. |
The lungs ventilate the blood. | شش ها هواي خون را تصفيه مي کنند. |
There is merit in ventilating the topic of the prom before the entire senior class. | شايسته است موضوع جشن پايان دوره را در حضور تمام دانشجويان سال آخر مورد بحث قرار دهيم. |
Soldiers jeopardize their lives in war. | سربازان در جنگ جانشان را به خطر مي اندازند. |
Mr. Marcos revised his opinion of police officers after two of them had jeopardized their lives to save his drowning child. | آقاي «مارکوس» بعد از اينکه دو پليس زندگي خود را براي نجات جان فرزندش که در حال غرق شدن بود به خطر انداختند، در طرز فکر خود نسبت به افسران پليس تجديد نظر کرد. |
Though it jeopardized his chance for a promotion, Mr. Rafael ventured to criticize his boss. | آقاي «رافائل» جرات انتقاد از رئيس خود را داشت گرچه اين کار احتمال ارتقاء او را به خطر مي انداخت. |
The captain gave a negative response to the request for a leave. | کاپيتان به درخواست مرخصي پاسخ منفي داد. |
Three below zero is a negative quantity. | سه درجه زير صفر يک کميت منفي است. |
A negative image is used to print a positive picture. | فيلم نگاتيو براي چاپ عکس مثبت استفاده مي شود. |
Pensions are often paid because of long service, special merit, or injuries received. | مستمري ها اغلب بخاطر خدمت طولاني، شايستگي هاي ويژه، و يا جراحات وارده پراخت مي شود. |
The pension is calculated on the basis of your last year’s income. | حقوق بازنشستگي بر اساس درآمد سال آخر شما محاسبه مي شود. |
Mrs. Colby pensioned off her employee after thirty years of loyal service. | خانم «کلبي» کارمندش را بعد از سي سال خدمت صادقانه بازنشسته کرد. |
We must preserve and protect our vital resources. | ما بايد از منابع حياتي خود محافظت و مراقبت نماييم. |
Eating is a vital function, the obese man reminded me. | مرد چاق به من يادآوري کرد که خوردن يک عمل حياتي است. |
The valiant soldier died of a vital wound in Iraq. | سرباز دلاور در اثر زخمي مهلک جان در عراق سپرد. |
The state police assisted the municipal police in putting down the riot. | پليس ايالت در فرونشاندن شورش به پليس شهري ياري رساند. |
There was only a mediocre turnout for the municipal elections. | تنها عده ي کمي در انتخابات شهري شرکت کردند. |
The municipal government placed a ban on parking during business hours. | شهرداري، پارک اتومبيل ها را در طول ساعات کاري ممنوع کرد. |
An oral agreement is not enough; we must have a written promise. | توافق شفاهي کافي نيست، ما به يک تعهد کتبي نياز داريم. |
Oral surgery is necessary to penetrate to the diseased root. | عمل جراحي دهان براي دسترسي به ريشه ي خراب دندان مورد نياز است. |
His unique oral powers made Lincoln a man to remember. | قدرت کلامي منحصر به فرد «لينکلن» او را مردي به يادماندني ساخت. |
آغاز دوره های آنلاین آموزش زبان توسط استاد خصوصی
اینجا کلیک کنیدماژیک فسفری
با استفاده از ماژیک فسفری می توانید کلمات و بخش های مهم را برای خود علامت گذاری نمایید و هنگام پاسخ به آزمون از آنها استفاده کنید. برای از بین بردن بخش های رنگی دوباره روی آن کلیک نمایید.
دفترچه یادداشت
هر تعدادی که دوست دارید دفترچه یادداشت ایجاد کنید و نکات مهم را در آن بنویسید.
برای استفاده از دفترچه یادداشت بر روی قسمتی از درس یا آزمون که می خواهید در آنجا نکته ی مهمی را قرار دهید کلیک نمایید.سپس در آن قسمت یک دفترچه یادداشت جدید ایجاد میشود و با کلیک بر روی آن می توانید بازش کنید و نکته های مهم را بنویسید.