Word | Explanation | Meaning |
---|---|---|
Biography | The written story of a person’s life; the part of literature that consists of biographies | داستان مکتوب زندگي يک شخص، بخشي از ادبيات که از زندگينامه تشکيل مي شود |
Drench | Wet thoroughly; soak | کاملاً خيس کردن، خيساندن |
Swarm | Crowd or great number; to fly or move about in great numbers | جمعيت يا تعداد زياد، به تعداد زياد به هر سو حرکت يا پرواز کردن |
Wobble | Move unsteadily from side to side | به طور نامنظم از سويي به سويي حرکت کردن |
Tumult | Noise; uproar; violent disturbance or disorder | سروصدا، آشوب، آشفتگي يا بي نظمي خشونت آميز |
Kneel | Go down on ones knees; remain on the knees | زانو زدن، روي زانو ماندن |
Dejected | In low spirits; sad | با روحيه پايين، غمگين |
Obedient | Doing what one is told; willing to obey | آنچه که به او گفته مي شود انجام مي دهد، مايل به اطاعت |
Recede | Go back; move back; slope backward; withdraw | برگشتن، به عقب حرکت کردن، به طرف عقب شيب داشتن، عقب کشيدن |
Tyrant | Cruel or unjust ruler; cruel master; absolute ruler | حاکم ظالم يا غير منصف، ارباب ظالم، حاکم مطلق |
Charity | Generous giving to the poor; institutions for helping the sick, the poor, or the helpless; kindness in judging people’s faults | بخشش سخاوتمندانه به فقرا، موسساتي براي کمک به بيماران، فقرا و بيچارگان، مهرباني در سنجش تقصيرات مردم |
Verdict | Decision of a jury; judgment | تصميم يک هيئت منصفه، قضاوت |
Sentence | Meaning |
---|---|
Our teacher recommended the biography of the architect Frank Lloyd Wright. | معلم ما زندگي نامه ي معمار «فرانک لويد رايت» را توصيه کرد. |
The reading of a biography gives a knowledge of people and events that cannot always be obtained from history books. | خواندن يک زندگي نامه، اطلاعاتي را از افراد و وقايعي به ما مي دهد که هميشه نمي توان از کتاب هاي تاريخي بدست آورد. |
The biography of Malcolm X is a popular book in our school. | زندگينامه ي «مالکوم اکس» در مدرسه ي ما کتاب معروفي است. |
A heavy rain drenched the campus, and the students had to dry out their wet clothing. | باران سنگين محوطه ي دانشگاه را کاملاً خيس کرد و دانشجويان مجبور به خشک کردن پوشاک خيس خود شدند. |
The drenching rains resumed after only one day of sunshine. | باران هاي خيس کننده، بعد از تنها يک روز آفتاب دوباره شروع شد. |
His fraternity friends tried to drench him but he was too clever for them. | دوستان صميمي اش سعي کردند او را خيس کنند، اما او خيلي زرنگ تر از آن ها بود. |
As darkness approached, the swarms of children playing in the park dwindled to a handful. | هنگامي که تاريکي فرا رسيد، انبوه بچه هايي که در پارک بازي مي کردند به چند تن کاهش يافت. |
The mosquitoes swarmed out of the swamp. | پشه ها فوج وار از باتلاق خارج شدند. |
Our campus swarmed with new students in September. | در ماه سپتامبر، محوطه دانشگاه پر از دانشجويان جديد بود. |
Little Perry thrust his feet into the oversized shoes and wobbled over to the table. | "پري" کوچولو پاهايش را در کفش هاي بسيار بزرگ فرو کرد و به سمت ميز تلوتلو خورد. |
A baby wobbles when it begins to walk alone. | هنگامي که نوزادي به تنهايي شروع به راه رفتن مي کند، تلوتلو مي خورد. |
Lacking experience on the high wire, the clown wobbled along until he reached the safety of the platform. | از آنجايي که دلقک تجربه ي راه رفتن روي سيم هاي بلند را نداشت، تمام مسير را تلوتلو خورد تا به سکوي امن رسيد. |
The sailors voices were too feeble to be heard above the tumult of the storm. | صداي ملوانان به حدي ضعيف بود که در غرش طوفان قابل شنيدن نبود. |
There was such a tumult in the halls we concluded an accident had occurred. | چنان همهمه اي در سالن ها بر پا بود که تصور کرديم حادثه اي رخ داده است. |
The dreaded cry of a Fire! caused a tumult in the theater. | فرياد مرگبار «آتش» آشوبي در سينما بوجود آورد. |
Myra knelt down to pull a weed from the drenched flower bed. | "ميرا" زانو زد تا علف هرزي را از بستر خيس گل ها در آورد. |
The condemned man knelt before the monarch and pleaded for mercy. | مرد محکوم در مقابل پادشاه زانو زد و تقاضاي بخشش نمود. |
Kneeling over the still figure, the lifeguard tried to revive him. | نجات غريق که روي چهره ي بي حرکت زانو زده بود، سعي کرد او را به هوش آورد. |
His biography related that Edison was not dejected by failure. | زندگي نامه ي «اديسون» نقل مي کند که او از شکست غمگين نمي شد. |
The defeated candidate felt dejected and scowled when asked for an interview. | هنگامي که از نامزد شکست خورده تقاضاي مصاحبه شد، غمگين و اخمو بود. |
There is no reason to be dejected because we did not get any volunteers. | دليلي وجود ندارد که چون هيچ داوطلبي نداشتيم مايوس شويم. |
The obedient dog came when his master beckoned. | سگ فرمانبر هنگامي که صاحبش به او اشاره کرد، جلو آمد. |
Obedient to his father’s wishes, Guy did not explore any further. | «گاي» که نسبت به خواسته هاي پدرش فرمان بر بود، بيش از اين تحقيق نکرد |
When parents make reasonable requests of them, the majority of my friends are obedient. | اکثر دوستانم زماني که والدين شان از آن ها خواهش هاي منطقي دارند، مطيع هستند. |
As you ride past in a train, you have the unique feeling that houses and trees are receding. | هنگامي که سوار قطار هستيد اين احساس بي نظير را داريد که خانه ها و درختان دارند به عقب مي روند. |
Mr. Ranfords beard conceals his receding chin. | ريش هاي آقاي «رانفورد»، چانه ي تورفته اش را مخفي مي کند. |
Always cautious, Mr. Camhi receded from his former opinion. | آقاي «کامهي» که هميشه محتاط است، از عقيده ي پيشين خود دست کشيد. |
Some tyrants of Greek cities were mild and fair rulers. | بعضي از حاکمان مستبد شهرهاي يونان، فرمانروايان ملايم و عادلي بودند. |
The tyrant demanded loyalty and obedience from his subjects. | حاکم ستمگر از زيردستانش وفاداري و فرمانبرداري مطالبه مي کرد. |
Though Ella was a tyrant as director of the play, the whole cast was grateful to her when the final curtain came down. | اگر چه «اِلا» به عنوان کارگردان نمايشنامه شخص ظالمي بود، اما وقتي که آخرين پرده پايين آمد، تمام بازيگران از او ممنون بودند. |
A free hospital is a noble charity. | يک بيمارستان رايگان، خيريه شريفي مي باشد. |
The entire community is the beneficiary of Henrys charity. | تمام جامعه از انجمن خيريه ي «هنري» ذينفع هستند. |
The hired hand was too proud to accept help or charity. | خدمتکار مفرورتر از آن بود که کمک يا صدقه بپذيرد. |
The jury returned a verdict of guilty for the traitor. | هيئت منصفه، حکم مجرم بودن خائن را استرداد کرد. |
We were cautioned not to base our verdict on prejudice. | به ما هشدار داده شد که راي خود را بر اساس تعصب قرار ندهيم. |
Baffled by the verdict, the prosecutor felt that the evidence had been ignored. | داديار که از حکم دادگاه گيج شده بود، احساس کرد مدارک ناديده گرفته شده اند. |
آغاز دوره های آنلاین آموزش زبان توسط استاد خصوصی
اینجا کلیک کنیدماژیک فسفری
با استفاده از ماژیک فسفری می توانید کلمات و بخش های مهم را برای خود علامت گذاری نمایید و هنگام پاسخ به آزمون از آنها استفاده کنید. برای از بین بردن بخش های رنگی دوباره روی آن کلیک نمایید.
دفترچه یادداشت
هر تعدادی که دوست دارید دفترچه یادداشت ایجاد کنید و نکات مهم را در آن بنویسید.
برای استفاده از دفترچه یادداشت بر روی قسمتی از درس یا آزمون که می خواهید در آنجا نکته ی مهمی را قرار دهید کلیک نمایید.سپس در آن قسمت یک دفترچه یادداشت جدید ایجاد میشود و با کلیک بر روی آن می توانید بازش کنید و نکته های مهم را بنویسید.