لغات مهم 504 درس سیزده

آموزش گام به گام کتاب 504 لغت ضروری به همراه آزمون و تلفظ دقیق دیکشنری آکسفورد درس سیزدهم
1260 0

Word

Explanation

Meaning

journalist

one who writes for, edits, manages, or produces a newspaper or magazine

کسی که برای روزنامه ها یا مجله مطلب می نویسد، ویرایش می کند و روزنامه یا مجله ای را تولید یا اداره می کند

famine

starvation; great shortage

گرسنگی؛ کمبود زیاد

revive

bring back or come back to life or consciousness

زنده کردن یا به هوش آوردن

commence

begin; start

آغاز کردن، آغاز شدن

observant

quick to notice; watchful

تیزبین، مراقب

identify

recognize as being, or show to be, a certain person or thing; prove to be the same

بعنوان یک شخص یا چیزی خاص تشخیص داده می شود یا نشان می دهد؛ ثابت شود که یکسان است

migrate

move from one place to another

حرکت از یک مکان به دیگری

vessel

a ship; a hollow container; tube containing body fluid

یک کشتی؛ ظرف توخالی لوله حاوی خون است.

persist

continue firmly; refuse to stop or be changed

قاطعانه ادامه دادن، از توقف یا تغییر امتناع ورزیدن

hazy

misty; smoky; unclear

مه آلود، پردود، نامشخص

gleam

a flash or beam of light

درخشش، جرقه ای از نور

editor

person who prepares a publication; one who corrects a manuscript and helps to improve it

کسی که نشریه را تهیه می کند کسی که یک مقاله را تصحیح می کند و به بهبود آن کمک می کند.

 

 

sentence

meaning

There were four journalists covering the murder story.

چهار روزنامه نگار که داستان قتل را پوشش می دادند وجود داشت.

Barbara's experience working at a book store wasn't adequate preparation for becoming a journalist.

تجربه" باربارا" در یک فروشگاه کتاب، آمادگی کافی برای تبدیل شدن به یک روزنامه نگار نبود.

 A Journalist must have a comprehensive knowledge of the city where he or she works.

روزنامه نگار باید دانش جامع از شهر که در آن کار می کند داشته باشد.

Famine in India caused the death of one tenth of the population.

قحطی در هند باعث مرگ یک دهم جمعیت شد.

There has been a famine of good writing in the last decade.

در دهه گذشته کمبود شدید آثار نوشتاری خوب وجود داشته است.

The rumor of a famine in Europe was purely fiction.

شایعه قحطی در اروپا صرفا داستان بود.

There is a movement to revive old plays for modern audiences.

یک جنبش برای احیای نمایشنامه های قدیمی برای مخاطبان مدرن وجود دارد.

The nurses tried to revive the heart attack victim.

پرستاران تلاش کردند بیمار حمله قلبی را احیا کنند.

Committees are trying to revive interest in population control.

کمیته هایی در تلاشند تا توجه به کنترل جمعیت را احیا کنند.

Graduation will commence at ten o'clock.

جشن فارغ التحصیلی ساعت ده آغاز خواهد شد.

Bella hesitated before commencing her speech.

"بلا" قبل از شروع سخنرانی اش دچار تردید شد.

The discussion commenced with a report on urban affairs.

این بحث با گزارش مربوط به امور شهری آغاز شد.

We were observant of the conflict between the husband and his wife.

ما شاهد درگیری میان زن و شوهر بودیم.

Because Cato was observant, he was able to reveal the thief’s name.

از آنجا که "کاتو" مراقب بود، او توانست نام دزد را فاش کند.

Milt used his excellent vision to be observant of everything in his vicinity.

"میلت" برای نظارت بر همه چیز در نزدیکی اش از بینش عالی استفاده کرد.

Numerous witnesses identified the butcher as the thief.

شاهدان زیادی قصاب را به عنوان دزد شناسایی کردند.

Mrs. Shaw was able to identify the painting as being hers.

خانم "شاو" توانست تشخیص دهد که نقاشی متعلق به اوست.

With only a quick glimpse, Reggie was able to identify his friend in the crowd.

فقط با نگاهی سریع، "رجی" قادر به شناسایی دوست دخترش در جمعیت بود.

The fruit pickers migrated to wherever they could find work.

میوه چین ها به هر کجا که می توانند کار پیدا کنند مهاجرت کردند.

Much of our population is constantly migrating to other areas of the country.

بسیاری از جمعیت ما به طور مداوم به مناطق دیگر کشور مهاجرت می کنند.

My grandfather migrated to New York from Italy in 1919.

پدربزرگ من در سال 1919 از ایتالیا به نیویورک مهاجرت کردند.

The Girl Scouts were permitted a glimpse of the vessel being built when they toured the Navy Yard.

دختران پیشاهنگ اجازه یافتند هنگام بازدید از منطقه ی نیروی دریایی به کشتی در حال ساخت نگاهی بیاندازد.

My father burst a blood vessel when he got the bill from the garage.

وقتی پدرم صورت حساب را از تعمیرگاه گرفت، عصبانی شد.

Congress voted to decrease the amount of money being spent on space vessels.

کنگره برای کاهش میزان پول اختصاص یافته  در کشتی های فضایی رای داد.

The humid weather persisted all summer.

آب و هوای مرطوب در تمام تابستان ادامه داشت.

Would Lorraine's weird behavior persists, we all wondered?

 همه ما از خود پرسیدیم آیا رفتار عجیب و غریب "لورین" همچنان ادامه دارد

Lloyd persisted in exaggerating everything he said.

"لوید" همچنان در هرچه که می گفت غلو می کرد.

The vicinity of London is known to be hazy.

حوالی شهر لندن به هوای مه آلود معروف است.

Factories that pollute the air create hazy weather conditions.

کارخانه هایی که هوا را آلوده  می کنند شرایط آب و هوایی مه آلودی را ایجاد می کند.

Although Cora had a great memory, she was unusually hazy about the details of our meeting on January 16th.

با وجودی که "کورا" حافظه خوبی داشت، او در مورد جزئیات جلسه ما در 16 ژانویه ذهنیت مبهمی داشت.

A gleam of light shone through the prison window.

باریکه نور از طریق پنجره زندان درخشید.

The only source of light in the cellar came in the form of a gleam through a hole in the wall.

تنها منبع روشنایی زیر زمین به صورت شعاعی از سوراخ دیوارمی آمد.

My grandmother gets a gleam in her eyes when she sees the twins.

وقتی مادربزرگم دو قلوها را می بیند چشمهایش از شادی برق می زند.

The student was proud to be the editor of the school newspaper.

دانش آموز افتخار می کرد که ویراستار روزنامه مدرسه است.

Meredith's journalistic knowledge came in handy when she was unexpectedly given the job of editor of The Bulletin.

هنگامی که به طور غیرمنتظره کار ویراستای بولتین به "مردیت" داده شد دانش روزنامه نگاری اش مفید واقع شد.

It is undeniable that the magazine has gotten better since Ellis became editor.

مشخص است که از زمانی که "الیس" ویراستار شده است مجله بهبود یافته است.

 

journalist

one who writes for, edits, manages, or produces a newspaper or magazine

روزنامه نگار
کسی که برای روزنامه ها یا مجله مطلب می نویسد، ویرایش می کند و روزنامه یا مجله ای را تولید یا اداره می کند
famine

starvation; great shortage

قحطی
گرسنگی؛ کمبود زیاد
revive

bring back or come back to life or consciousness

زنده شدن
زنده کردن یا به هوش آوردن
commence

begin; start

اغاز کردن
آغاز کردن، آغاز شدن
observant

quick to notice; watchful

مراقب
تیزبین، مراقب
identify

recognize as being, or show to be, a certain person or thing; prove to be the same

شناسایی
بعنوان یک شخص یا چیزی خاص تشخیص داده می شود یا نشان می دهد؛ ثابت شود که یکسان است
migrate

move from one place to another

مهاجرت
حرکت از یک مکان به دیگری
vessel

a ship; a hollow container; tube containing body fluid

کشتی
یک کشتی؛ ظرف توخالی لوله حاوی خون است.
persist

continue firmly; refuse to stop or be changed

اصرار ورزیدن
قاطعانه ادامه دادن، از توقف یا تغییر امتناع ورزیدن
hazy

misty; smoky; unclear

مبهم
مه آلود، پردود، نامشخص
gleam

a flash or beam of light

نور دادن
درخشش، جرقه ای از نور
editor

person who prepares a publication; one who corrects a manuscript and helps to improve it

ویراستار
کسی که نشریه را تهیه می کند کسی که یک مقاله را تصحیح می کند و به بهبود آن کمک می کند.

آغاز دوره های آنلاین آموزش زبان توسط استاد خصوصی

اینجا کلیک کنید

ماژیک فسفری

با استفاده از ماژیک فسفری می توانید کلمات و بخش های مهم را برای خود علامت گذاری نمایید و هنگام پاسخ به آزمون از آنها استفاده کنید. برای از بین بردن بخش های رنگی دوباره روی آن کلیک نمایید.

دفترچه یادداشت

هر تعدادی که دوست دارید دفترچه یادداشت ایجاد کنید و نکات مهم را در آن بنویسید.
برای استفاده از دفترچه یادداشت بر روی قسمتی از درس یا آزمون که می خواهید در آنجا نکته ی مهمی را قرار دهید کلیک نمایید.سپس در آن قسمت یک دفترچه یادداشت جدید ایجاد میشود و با کلیک بر روی آن می توانید بازش کنید و نکته های مهم را بنویسید.