لغات مهم 504 درس هفتدهم

آموزش گام به گام کتاب 504 لغت ضروری به همراه آزمون و تلفظ دقیق دیکشنری آکسفورد درس هفتده
1261 0

Word

Explanation

Meaning

Appeal

Attraction; interest; to urge

جذابيت، علاقه، خواهش کردن

Addict

One who can’t break away from a habit or practice

کسي که نمي تواند عادت يا عملي را ترک کند

wary

on one's guard against danger or trickery; cautious

مراقب در برابر خطر يا فريب

aware

knowing; realizing

آگاه ،مطلع

misfortune

bad luck

بد شانسي

avoid

keep away from; keep out of the way of

دوري کردن از، اجتناب کردن از

wretched

very unsatisfactory; miserable

بسیار نامطلوب، اسف بار

keg

small barrel, usually holding less than ten gallons

شکه اي کوچک که معمولا کمتر از ده گالن مي گيرد

nourish

make or keep alive and well, with food; feed; develop an attitude

با غذا سالم و سرحال نگه داشتن

harsh

rough to the touch, taste, eye, or ear; sharp

زمخت براي حس لامسه، چشايي، بينايي، يا شنوايي

quantity

amount

مقدار

opt

choose or favor; select

انتخاب کردن يا پسندیدن چیزی که مورد پسند است

 

 

Sentence

Meaning

Anything Jorge could get at wholesale price had a great appeal for him.

هرچيزي که «جورج» مي توانست به قيمت عمده فروشي بخرد برايش جاذبه داشت.

My boss always appeals to his employees to work swiftly and neatly.

رئیسم همواره از کارمندانش درخواست میکند که به سرعت و دقیق کار کنند.

I found her clothing designs to be enormously appealing.

طراحي هاي لباس او را بسيار جذاب يافتم.

Because he was a heroin addict, it was essential for Carlos to get the drug each day.

چون «کارلوس» به هروئين معتاد بود لازم بود هر روز دارو مصرف کند.

Marcia became flabby because she was addicted to ice cream sodas.

(مارسيا) چاق شد چون به سودا بستني معتاد شده بود.

Those who take aspirins and other pain-killers regularly should realize that they may become drug addicts, too.

افرادي که به طور مرتب از آسپرين و ديگر قرص هاي مسکن استفاده ميکنند، بايد بدانند که آنها نيز ممکن است معتاد به دارو شوند.

Marilyns mother told her to be wary of strangers.

مادر «ماريلين» به او گفت مراقب غريبه ها باشد.

After Orlando had been the victim of a cheat, he was wary of those who said they wanted to help him.

بعد از اينکه «ارلاندو» قرباني يک تقلب شد، نسبت به هر کسي که به او پيشنهاد کمک مي داد، محتاط بود.

Living in a polluted city makes you wary of the air you breathe.

زندگي در يک شهر آلوده، شما را نسبت به هوايي که تنفس مي کنيد، محتاط مي سازد.

Donna was aware of her tendency to exaggerate.

«دونا» از گرايش به اغراق کردن آگاه بود.

It was sometime before the police became aware of the brawl that was taking place on the street.

مدتي طول کشيد تا پليس از دعوايي که در خيابان رخ داده بود آگاه شد.

The only way to gain knowledge is to be aware of everything around you.

تنها راه کسب دانش اين است که از هر چيزي که در اطراف شما رخ مي دهد آگاه باشيد.

It was my misfortune that our car wasn’t thoroughly checked before the trip.

از بد شناسي من بود که قبل از سفر به صحرا اتومبيل ما کاملاً بررسي نشد.

Being bitten by the vicious dog was quite a misfortune for Tommy.

بد شانسي «تامي» اين بود که يک سگ وحشي او را گاز گرفت.

I had the misfortune of working for a greedy man.

بد شانسي من بود که براي يک آدم حريص کار ميکردم.

If you are fortunate you can avoid people who are trying to deceive you.

اگر خوش شانس باشيد، مي توانيد از افرادي که مي کوشند شما را فريب دهند دوري کنيد.

There was no way to avoid noticing her beautiful green eyes.

به هيچ وجه نتوانستيم از توجه به چشم هاي سبز زيباي او اجتناب کنيم.

Avoid getting into a brawl if you can.

اگر مي تواني، از وارد شدن به مشاجره دوري کن.

I fell wretched after a night when I’ve scarcely slept.

بعد از اينکه يک شب به سختي توانستم بخوابم، احساس بسيار بدي داشتم.

There was unanimous agreement that we had seen a wretched movie.

همگي موافق بوديم که فيلم بسيار بدي تماشا کرده ايم.

Toby had wretched luck at the gambling tabled.

(توبي) در سر ميز قمار بد شانس بود.

The corner saloon uses numerous kegs of beer on Saturday night.

سالن کناري، بشکه هاي آبجو زيادي را شنبه شب ها مصرف مي کند.

“Get a keg of nails”, the carpenter shouted at me.

نجار سرم فرياد زد: “يک جعبه ميخ بيار”.

It is obvious to me that the situation is filled with peril, a real powder keg if I ever saw one.

براي من روشن است که در شرايط خطرناکي هستم، به مانند يک بشکه باروت واقعي که تا به حال نظيرش را نديده ام.

A diet of nourishing food is served to every hospital patient.

در بيمارستان، به هر بيمار يک رژيم غذايي مغذي داده مي شود.

It was easy to detect that the skinny boy was not well nourished.

تشخيص اين که آن پسر لاغر خوب تغذيه نشده بود، آسان بود.

After the operation, our doctor plans to nourish my mother with vitamins and good food.

بعد از عمل جراحي، پزشک قصد دارد با ويتامين و غذاهاي خوب مادرم را تقويت کند.

The law is harsh on people who go around menacing others.

قانون در مورد افرادي که پرسه مي زنند و ديگران را تهديد مي کنند، بسيار خشن است.

Looking at his cigarette, Phil realized it was absurd to inhale such harsh smoke.

(فيل) در حالي که به سيگارش نگاه مي کرد احساس کرد که استنشاق چنين دود تندي واقعاً احمقانه است.

Hazel altered her tone of voice from a harsh one to a soft one.

(هازل) لحن صدايش را از لحني زمخت به لحني نرم تغيير داد.

I never neglect to carry a small quantity of money with me.

هرگز به حمل مقدار کمي پول با خودم بي توجهي نمي کنم.

Who believes that quantity is better than quality?

چه کسي باور دارد که کميت بهتر از کيفيت است.

A large quantity of meat is always stored in ours.

هميشه مقدار زيادي گوشت در فريزر ما ذخيره مي شود.

If you give me an ice cream choice, I’ll opt for chocolate.

اگر انتخاب بستني را به من بدهي، نوع شکلاتي را انتخاب مي کنم.

Our cheerleaders plan to opt for new sweaters.

سرگروه هاي ما قصد دارند پلوورهاي جديد انتخاب کنند.

On Friday, three of my buddies will opt to go into the navy.

سه تا از دوستان ما قصد دارند روز جمعه به نيروي دريايي ملحق شوند.

 

Appeal

Attraction; interest; to urge

خواهش کردن
جذابيت، علاقه، خواهش کردن
Addict

One who can’t break away from a habit or practice

معتاد
کسي که نمي تواند عادت يا عملي را ترک کند
wary

on one's guard against danger or trickery; cautious

محتاط
مراقب در برابر خطر يا فريب
aware

knowing; realizing

آگاه
آگاه ،مطلع
misfortune

bad luck

بد شانسي
بد شانسي
avoid

keep away from; keep out of the way of

اجتناب کردن
دوري کردن از، اجتناب کردن از
wretched

very unsatisfactory; miserable

اسف بار
بسیار نامطلوب، اسف بار
keg

small barrel, usually holding less than ten gallons

بشکه
شکه اي کوچک که معمولا کمتر از ده گالن مي گيرد
nourish

make or keep alive and well, with food; feed; develop an attitude

تغذيه کردن
با غذا سالم و سرحال نگه داشتن
harsh

rough to the touch, taste, eye, or ear; sharp

تند

زمخت براي حس لامسه، چشايي، بينايي، يا شنوايي

quantity

amount

مقدار
مقدار
opt

choose or favor; select

برگزيدن
انتخاب کردن يا پسندیدن چیزی که مورد پسند است

آغاز دوره های آنلاین آموزش زبان توسط استاد خصوصی

اینجا کلیک کنید

ماژیک فسفری

با استفاده از ماژیک فسفری می توانید کلمات و بخش های مهم را برای خود علامت گذاری نمایید و هنگام پاسخ به آزمون از آنها استفاده کنید. برای از بین بردن بخش های رنگی دوباره روی آن کلیک نمایید.

دفترچه یادداشت

هر تعدادی که دوست دارید دفترچه یادداشت ایجاد کنید و نکات مهم را در آن بنویسید.
برای استفاده از دفترچه یادداشت بر روی قسمتی از درس یا آزمون که می خواهید در آنجا نکته ی مهمی را قرار دهید کلیک نمایید.سپس در آن قسمت یک دفترچه یادداشت جدید ایجاد میشود و با کلیک بر روی آن می توانید بازش کنید و نکته های مهم را بنویسید.