لغات مهم 504 درس شانزده

آموزش گام به گام کتاب 504 لغت ضروری به همراه آزمون و تلفظ دقیق دیکشنری آکسفورد درس شانزده
1356 0

Word

Explanation

Meaning

slender

long and thin; limited; slight

کشیده و نازک؛ محدود؛ اندک

surpass

do better than; be greater than; excel

بهتر بودن از، بیشتربودن از، برتری داشتن

vast

very great; enormous

بسیار زیاد، عظیم

doubt

not believe; not be sure of; feel uncertain about; lack of certainty

باور نکردن، مطمئن نبودن از، احساس اطمینان نکردن، عدم اطمینان، تردید کردن

capacity

amount of room or space inside; largest amount that can be held by a container

مقدار جا یا فضای داخل، بیشترین مقداری که یک طرف می تواند بگیرد

penetrate

get into or through

داخل یا وارد شدن

pierce

go into; go through; penetrate

وارد شدن، داخل شدن، نفوذ کردن

accurate

exactly right as the result of care or pains

دقیق، صحیح، درست

microscope

instrument with a lens for making objects larger so that one can see

things more clearly

ابزاری دارای یک لنز برای بزرگتر کردن اشیا که فرد بتواند آن ها را واضح تر بیند

grateful

feeling gratitude; thankful

احساس قدردانی کردن

cautious

very careful; never taking chances

بسیار دقیق، هرگز بر اساس احتمال عمل نمی کند

confident

firmly believing; certain; sure

معتقد سفت و سخت، مطمئن

 

 

Sentence

Meaning

Carlotta's slender figure made her look somewhat taller than she was.

قیافه ی لاغر «کارلوتا» او را تا حدی بلندتر از آن چیزی که بود، نشان می داد.

There was only a slender chance that you could conceal* the truth.

شانس کمی وجود داشت که بتوانی حقیقت را پنهان کنی.

The slender thief was able to enter the apartment through the narrow window.

دزد لاغر توانست از طریق پنجره باریک وارد آپارتمان شود.

The machines of the twenty-first century surely surpass those of earlier times.

ماشین های قرن بیستم قطعاً از دوره های قبلی بهتر هستند.

Most farmers believe that rural life far surpasses urban living.

بیشتر کشاورزان معتقدند که زندگی روستایی بسیار بهتر از زندگی شهری است.

It is undeniable that a cold lemonade in July cannot be surpassed.

این که در ماه جولای هیچ چیز نمی تواند بهتر از یک شربت آبلیمو باشد، انکار ناپذیر است.

Daniel Boone explored vast areas that had never been settled.

«دانیل بون» مناطق وسیعی را کشف کرد که هرگز در آن سکونت نشده بود.

Our campus always seems vast to new students.

محوطه ی دانشگاه ما همیشه در نظر دانشجویان جدید الورود وسیع است.

Vast differences between the two sides were made clear in the debate.

اختلافات عمیق بین دو طرف، در مناظره آشکار شد.

Scientists doubt that a total cure for cancer will be found soon.

دانشمندان تردید دارند که بزودی درمانی کامل برای سرطان یافت خواهد شد.

The question of whether he could survive the winter was left in doubt.

این مسئله که آیا او می توانست از زمستان جان سالم به در ببرد، مورد تردید بود.

We don't doubt that the tradition of marriage will continue.

شک نداریم که سنت ازدواج ادامه پیدا خواهد کرد.

A sign in the elevator stated that its capacity was 1100 pounds.

علامت موجود در آسانسور بیان می کرد که ظرفیت آن ١١٠٠ پوند است.

The gasoline capsule had a capacity of 500 gallons.

ظرفیت کپسول بنزین ۵٠٠ گالن بود.

So well-liked was the prominent speaker that the auditorium was filled to capacity when he began his lecture.

سخنران برجسته بقدری پرطرفدار بود که وقتی سخنرانی اش را شروع کرد ظرفیت تالار پرشد.

We had to penetrate the massive wall in order to hang the mirror.

برای آویزان کردن آئینه مجبور بودیم دیوار عظیم را سوراخ کنیم.

Although Kenny tried to pound the nail into the rock with a hammer, he couldn't penetrate the hard surface.

گرچه «کنی» تلاش کرد میخ را با چکش در سنگ فرو کند، اما نتوانست وارد سطح سخت شود.

The thieves penetrated the bank's security and stole the money.

دزدها به سیستم امنیتی بانک نفوذ کردند و پول ها را دزدیدند.

My sister is debating whether or not to get her ears pierced.

خواهرم در مورد سوراخ کردن یا نکردن گوش خود بحث می کند.

I tried to ignore his bad violin playing, but the sound was piercing.

تلاش کردم بد نواختن «ویولن» او را نادیده بگیرم، اما صدایش کر کننده بود.

Halloran violently pierced the skin of his rival, causing massive bleeding.

(هالوران) با خشونت پوست حریفش را سوراخ کرد و باعث خونریزی گسترده ای گردید.

Ushers took an accurate count of the people assembled in the theater.

راهنماها دقیقاً افرادی را که در تماشاخانه جمع شده بودند شمارش کردند.

Emma's vision was so accurate that she didn't need glasses.

بینایی «اما» به قدری دقیق بود که نیازی به عینک نداشت.

In writing on the topic, Vergil used accurate information.

«ورژیل» برای نوشتن پیرامون آن موضوع، از اطلاعات دقیق استفاده نمود.

The students used a microscope to see the miniature insect.

دانش آموزان برای دیدن حشره ریز از میکروسکوپ استفاده کردند.

When young Oprah's birthday came around, her uncle gave her a microscope.

وقتی که جشن تولد «اپرای» جوان رسید عمویش به او یک میکروسکوپ داد.

Using a microscope, the scientist was able to probe into the habits of germs.

دانشمند با استفاده از میکروسکوپ، توانست درباره ی رفتار میکروب ها تحقیق کند.

The majority of pupils felt grateful for Mr. Ash's help.

اکثر دانش آموزان از کمک آقای «آش» سپاسگزار بودند.

We were grateful that the gloomy weather cleared up on Saturday.

خوشحال بودیم که هوای گرفته، روز شنبه آفتابی شد.

In his letter, Waldo told how grateful he was for the loan.

«والدو» در نامه اش نوشت که بسیار برای وام ممنون است.

Be cautious when you choose your opponent.

وقتی که حریفت را انتخاب می کنی، مراقب باش.

Good authors are cautious not to exaggerate when they write.

نویسندگان خوب مراقبند در هنگام نوشتن اغراق ننمایند.

If the rain is failing in torrents, it is best to drive cautiously.

اگر باران سیل آسایی ببارد، بهتر است با احتیاط رانندگی کنی.

judge Emery was confident he could solve the conflict.

قاضی «امری» مطمئن بود که می تواند اختلاف را حل کند.

When he lifted the burden, Scotty was confident he could carry it.

وقتی «اسکاتی» بار را بلند کرد، مطمئن بود که می تواند آن را حمل کند.

Annette was confident she would do well as a nurse.

«آنت» مطمئن بود که می تواند کارش را به خوبی یک پرستار انجام دهد.

 

slender

long and thin; limited; slight

باریک
کشیده و نازک؛ محدود؛ اندک
surpass

do better than; be greater than; excel

برتری داشتن
بهتر بودن از، بیشتربودن از، برتری داشتن
vast

very great; enormous

عظیم
بسیار زیاد، عظیم
doubt

not believe; not be sure of; feel uncertain about; lack of certainty

تردید
باور نکردن، مطمئن نبودن از، احساس اطمینان نکردن، عدم اطمینان، تردید کردن
capacity

amount of room or space inside; largest amount that can be held by a container

ظرفیت
مقدار جا یا فضای داخل، بیشترین مقداری که یک طرف می تواند بگیرد
penetrate

get into or through

بداخل سرایت کردن
داخل یا وارد شدن
pierce

go into; go through; penetrate

نفوذ کردن
وارد شدن، داخل شدن، نفوذ کردن
accurate

exactly right as the result of care or pains

صحیح
دقیق، صحیح، درست
microscope

instrument with a lens for making objects larger so that one can see things more clearly

میکروسکوپ
ابزاری دارای یک لنز برای بزرگتر کردن اشیا که فرد بتواند آن ها را واضح تر بیند
grateful

feeling gratitude; thankful

ممنون
احساس قدردانی کردن
cautious

very careful; never taking chances

محتاط
بسیار دقیق، هرگز بر اساس احتمال عمل نمی کند
confident

firmly believing; certain; sure

مطمئن
معتقد سفت و سخت، مطمئن

آغاز دوره های آنلاین آموزش زبان توسط استاد خصوصی

اینجا کلیک کنید

ماژیک فسفری

با استفاده از ماژیک فسفری می توانید کلمات و بخش های مهم را برای خود علامت گذاری نمایید و هنگام پاسخ به آزمون از آنها استفاده کنید. برای از بین بردن بخش های رنگی دوباره روی آن کلیک نمایید.

دفترچه یادداشت

هر تعدادی که دوست دارید دفترچه یادداشت ایجاد کنید و نکات مهم را در آن بنویسید.
برای استفاده از دفترچه یادداشت بر روی قسمتی از درس یا آزمون که می خواهید در آنجا نکته ی مهمی را قرار دهید کلیک نمایید.سپس در آن قسمت یک دفترچه یادداشت جدید ایجاد میشود و با کلیک بر روی آن می توانید بازش کنید و نکته های مهم را بنویسید.