لغات مهم 504 درس هشتم

آموزش گام به گام کتاب 504 لغت ضروری به همراه آزمون و تلفظ دقیق دیکشنری آکسفورد درس هشت
1311 0

Word

Explanation

Meaning

exaggerate

make something greater than it is; overstate

چیزی بیشتر از آن چیزی باشد؛ غلو کردن

amateur

person who does something for pleasure, not for

money or as a profession

کسی که کاری را برای لذت انجام می دهد، نه برای پول یا به عنوان یک حرفه

mediocre

neither good nor bad; average; ordinary

نه خوب نه بد؛ متوسط؛ معمولی

variety

lack of sameness; a number of different things

نابرابری؛ تعدادی از چیزهای مختلف

valid

supported by facts or authority; sound; true

توسط حقیقت و منابع معتبر حمایت شده، درست،

survive

live longer than; remain alive after

زندگی طولانی تر از؛ باقی می ماند بعد از آن

weird

mysterious; unearthly

مرموز؛ غیرمعمول

prominent

well-known; important

مشهور، مهم

security

freedom from danger, care, or fear; feeling or

condition of being safe

عاری از خطر، مراقبت و یا ترس؛ احساس یا وضعیت ایمن بودن

bulky

taking up much space; large

گرفتن فضای زیادی؛ بزرگ

reluctant

unwilling

ناخواسته

obvious

easily seen or understood; clear to the eye or mind; not to be doubted; plain

به راحتی درک یا دیده می شود، درآن تردیدی نیست، واضح

 

 

Sentence

Meaning

He wasn't trying to deceive you when he said that his was the best car in the world; he was just exaggerating.

او سعی نکرد شما را فریب دهد وقتی که گفت او بهترین ماشین جهان است؛ او فقط اغراق آمیز بود.

The bookkeeper exaggerated her importance to the company.

دفتردار درباره ی اهمیت خود برای شرکت غلو کرد.

When he said that O'Neal was eight feet tall, he was undoubtedly exaggerating.

قطعا زمانی که گفت قد "شکیل انیل" هشت فوت است مبالغه می کرد.

The amateur cross-country runner wanted to be in the Olympics.

دونده آماتور دو صحرایی  می خواست در المپیک شرکت کند.

After his song, Don was told that he wasn't good enough to be anything but an amateur.

بعد از آواز، به "دان" گفته شد که او چیزی جز یک آماتور نیست.

Professional golfers resent amateurs who think they are as good as the people who play for money.

گلف بازان حرفه ای از آماتورهایی که فکر می کنند به خوبی افرادی که برای پول بازی می کنند، بیزارند.

After reading my composition, Mrs. Evans remarked that it was mediocre and that I could do better.

خانم "ایوانز" بعد از خواندن انشاء به من گفت انشایم متوسط است و من می توانم انشاء بهتری بنویسم.

Howard was a mediocre scientist who never made any unique discoveries.

"هاوارد"  دانشمند معمولی بود که هیچگاه کشف های منحصر به فردی نداشت.

The movie wasn't a great one; it was only mediocre.

فیلم بسیار برجسته ای نبود، تنها یک فیلم معمولی بود.

Eldorado Restaurant serves a wide variety of foods.

رستوران Eldorado در انواع مختلفی از غذاها سرو می شود.

The show featured a variety of entertainment.

این نمایش سرگرمی های متنوعی را نشان می دهد.

He faced unforeseen problems for a variety of reasons.

او به دلایل مختلف با مشکلات پیش بینی نشده مواجه شد.

The witness neglected to give valid answers to the judge's questions.

شاهد از دادن پاسخ های موثق به پرسش های قاضی غفلت کرد.

Rita had valid reasons for denouncing her father's way of life.

ریتا دلایلی معتبر برای محکوم کردن زندگی پدرش داشت.

When Dave presented valid working papers, the foreman consented to hiring him immediately.

هنگامی که "دیو" پروانه کار معتبر ارائه کرد، کارشناسی ارشد موافقت کرد که بلافاصله او را استخدام کند.

It was uncertain whether we would survive the torrent of rain.

معلوم نبود که آیا از باران سیل آسا جان سالم به سر می بریم.

Some people believe that only the strongest should survive.

برخی معتقدند که تنها قوی ترین ها باید زنده بماند.

The space capsule was built to survive a long journey in space.

کپسول فضایی به گونه ای ساخته شده بود که پس از سفر فضایی طولانی باقی بماند.

She looked weird with that horrible makeup on her face.

او با این آرایش وحشتناک در چهره اش عجیب به نظر می رسید.

Allen felt that weird things were starting to happen when he entered the haunted house.

"آلن" احساس کرد وقتی که وارد خانه خالی از سکنه شد، چیزهای عجیب و غریب اتفاق افتاد.

Becky had a weird feeling after swallowing the pills.

"بکی" پس از بلع قرص احساس عجیبی داشت.

My client is a prominent businessperson.

موکلم، تاجر مشهوری است.

Napoleon is a prominent figure in the history of France.

"ناپلئون" یکی از شخصیت های برجسته در تاریخ فرانسه است.

Her violet eyes were the prominent feature of the model's face.

چشمهای بنفش آن ویژگی برجسته چهره مدل بود.

Our janitor likes the security of having all doors locked at night.

سرایدار ما، امنیت ناشی از قفل بودن همه ی درها را در شب دوست دارد.

the president travels, strict security measures are taken.

هنگامی که رئیس جمهور سفر می کند، اقدامات امنیتی شدید اتخاذ می شود.

Pablo wanted to preserve the security of his lifestyle.

"پابلو" می خواست امنیت شیوه زندگی اش را حفظ کند.

Charley and Morty removed the bulky package from the car.

"چارلی" و "مورتای" بسته بزرگ از ماشین را برداشتند.

The massive desk was quite bulky and impossible to carry.

میزبزرگ ، کاملا حجیم و حمل آن غیرممکن بود.

His client wanted an item that wasn't so bulky, Olsen told us.

"السن" به ما گفت که مشتری اش چیزی می خواهد که خیلی بزرگ نباشد.

it was easy to see that Herman was reluctant to go out and find a job.

درک اینکه "هرمن" برای بیرون رفتن و یافتن کار بی میل بود، ساده بود.

The patient was reluctant to tell the nurse the whole gloomy truth.

بیمار تمایل نداشت تمام حقیقت  غم انگیز را به پرستار بگوید.

I was reluctant to give up the security of family life.

مایل نبودم امنیت زندگی خانوادگی را از دست بدهم.

It was obvious that the lumberjack was tired after his day's work.

واضح بود که چوب بر پس از کار روزانه اش خسته بود.

The fact that Darcy was a popular boy was obvious to all.

این حقیقت که "دارسی" پسر محبوبی بود، برای همه آشکار بود.

The detective missed the clue because it was too obvious.

سرنخ آنقدر واضح بود که کارآگاه به آن توجهی نکرد.

 

exaggerate

make something greater than it is; overstate

مبالغه کردن
چیزی بیشتر از آن چیزی باشد؛ غلو کردن
amateur

person who does something for pleasure, not for money or as a profession

اماتور
کسی که کاری را برای لذت انجام می دهد ، نه برای پول یا به عنوان یک حرفه
mediocre

neither good nor bad; average; ordinary

متوسط
نه خوب نه بد؛ متوسط؛ معمولی
variety

lack of sameness; a number of different things

تنوع
نابرابری؛ تعدادی از چیزهای مختلف
valid

supported by facts or authority; sound; true

معتبر
توسط حقیقت و منابع معتبر حمایت شده، درست،
survive

live longer than; remain alive after

زنده ماندن
زندگی طولانی تر از؛ باقی می ماند بعد از آن
weird

mysterious; unearthly

عجیب و غریب
مرموز؛ غیرمعمول
prominent

well-known; important

برجسته
مشهور، مهم
security

freedom from danger, care, or fear; feeling or condition of being safe

امنیت
عاری از خطر، مراقبت و یا ترس؛ احساس یا وضعیت ایمن بودن
bulky

taking up much space; large

بزرگ
گرفتن فضای زیادی؛ بزرگ
reluctant

unwilling

بی میل
نا خواسته
obvious

easily seen or understood; clear to the eye or mind; not to be doubted; plain

آشکار
به راحتی درک یا دیده می شود، درآن تردیدی نیست، واضح

آغاز دوره های آنلاین آموزش زبان توسط استاد خصوصی

اینجا کلیک کنید

ماژیک فسفری

با استفاده از ماژیک فسفری می توانید کلمات و بخش های مهم را برای خود علامت گذاری نمایید و هنگام پاسخ به آزمون از آنها استفاده کنید. برای از بین بردن بخش های رنگی دوباره روی آن کلیک نمایید.

دفترچه یادداشت

هر تعدادی که دوست دارید دفترچه یادداشت ایجاد کنید و نکات مهم را در آن بنویسید.
برای استفاده از دفترچه یادداشت بر روی قسمتی از درس یا آزمون که می خواهید در آنجا نکته ی مهمی را قرار دهید کلیک نمایید.سپس در آن قسمت یک دفترچه یادداشت جدید ایجاد میشود و با کلیک بر روی آن می توانید بازش کنید و نکته های مهم را بنویسید.