لغات مهم 504 درس بیست و سوم

آموزش گام به گام کتاب 504 لغت ضروری به همراه آزمون و تلفظ دقیق دیکشنری آکسفورد درس بیست سه
1428 0

Word

Explanation

Meaning

Reptile

A cold blooded animal that creeps or crawls; snakes, Lizards, turtles, alligators, and crocodiles

حیوان خونسردی که می خزد، مار، مارمولک، لاک پشت، تمساح

Rarely

Seldom; not often

به ندرت، نه زیاد

Forbid

Order someone not to do something; make a rule against

دستور دادن به کسی برای انجام ندادن کاری، منع کردن، قدغن کردن

Logical

Reasonable; reasonably expected

مستدل، معقول، منطقی

Exhibit

Display; show

به نمایش گذاشتن، نشان دادن

Proceed

Go on after having stopped; move forward

پس از توقف ادامه دادن، پیش رفتن

Precaution

Measures taken beforehand; foresight

اقدام احتیاطی، دور اندیشی

Extract

Pull out or draw out, usually with some effort

بیرون کشیدن، کشیدن، معمولاً با قدری تلاش

Prior

Coming before; earlier

آمدن پیش از، پیشین، قبلی

Embrace

Hug one another; a hug

در آغوش گرفتن، بغل کردن، آغوش

Valiant

Brave; courageous

شجاع، دلیر، پردل و جرأت

Partial

Not complete; not total

ناتمام، ناقص، جزئی، نسبی

 

 

Sentence

Meaning

The lizard is a reptile with a very slender body.

مارمولک خزنده ای است که اندام بسیار باریکی دارد.

Reptiles are kept in the museum’s large hall.

خزنده ها در سالن بزرگ موزه نگهداری می شوند.

A crocodile is a reptile that is more nimble in the water than out of it.

تمساح خزنده ای است که داخل آب چابک تر از بیرون آب است.

You rarely hear adults raving about a movie they just saw.

بندرت می شنوید که بزرگسالان در مورد فیلمی که تازه دیده اند، بحث کنند.

People are rarely frank with each other.

مردم بندرت با همدیگر صادق هستند.

I rarely attend the annual meetings of our family circle.

بندرت در نشست های سالانه محفل خانوادگی مان شرکت می کنم.

Spitting on the floor is forbidden in public places.

تف کردن روی زمین در اماکن عمومی، ممنوع است.

The law forbids drunken drivers to handle their autos.

قانون، رانندگان مست را از رانندگی اتومبیل منع می کند.

I forbid you to enter the dense jungle because of the peril that awaits you there.

به خاطر خطری که در انتظار توست، تو را از وارد شدن به جنگل انبوه منع می کنم.

It is logical to spend a minimum on needless things.

منطقی است که روی چیزهای غیر ضروری حداقل پول را خرج کنیم

In order to keep your car running well, it is only logical that you lubricate it regularly.

برای اینکه اتومبیل شما خوب کار کند، منطقی است که آن را بطور مرتب روغن کاری کنید.

I used a logical argument to persuade Lester to leave.

من استدلال منطقی بکار بردم تا «لستر» را برای رفتن متقاعد کنم.

A million-dollar microscope is now on exhibit at our school.

یک میکروسکوپ یک میلیون دلاری را در مدرسه مان به نمایش گذاشته اند.

The bride and groom exhibited their many expensive gifts.

عروس و داماد، هدایای زیاد و گران قیمت خود را به نمایش گذاشتند.

Kim frequently exhibited her vast knowledge of baseball before complete strangers.

"کیم" مرتب اطلاعات وسیع خود را در زمینه ی بیس بال در برابر افراد کاملاً غریبه به نمایش میگذاشت.

Only those with special cards can proceed into the pool area.

فقط آن هایی که کارت مخصوص دارند می توانند به محوطه ی استخر بروند.

When the actor was late, the show proceeded without him.

وقتی بازیگر دیر می کرد، نمایش بدون او ادامه می یافت.

The senator proceeded to denounce those wholesalers who would deprive Americans of their quota of beef.

سناتور اقدام به تقبیح عمده فروشانی کرد که آمریکایی ها را از سهمیه گوشت گاوشان محروم می کردند.

Detectives used precaution before entering the bomb’s vicinity.

کارآگاهان پیش از ورود به محوطه ی بمب، جانب احتیاط بکار بردند.

We must take every precaution not to pollute the air.

باید هرگونه اقدام پیشگیرانه را بکار ببندیم تا هوا را آلوده نکنیم

Before igniting the fire, the hunters took unusual precaution.

شکارچیان قبل از روشن کردن آتش بسیار احتیاط کردند.

Dr. Fogel extracted my tooth in an amateur fashion.

دکتر «فوگل» دندانم را با روشی غیرحرفه ای کشید.

Chemists extracted the essential vitamins from the grain.

شیمیدان ها، ویتامین های ضروری را از حبوبات استخراج کردند.

Spencer was ingenious in extracting information from witnesses.

"اسپنسر" در استخراج اطلاعات از شهود مبتکر بود .

Prior to choosing his life’s vocation, Paul traveled to India.

"پل" قبل از انتخاب حرفه ی زندگی اش به هند سفر کرد.

Myrana was unhappy prior to meeting her beau.

"میرنا" پیش از ملاقات معشوقه اش افسرده بود.

Samson had been a strong man prior to having his hair cut.

"سامسون" قبل از اینکه موهایش را کوتاه کند، مرد نیرومندی بود.

After having been rivals for years, the tow men embraced.

آن دو مرد بعد از اینکه سال ها با هم رقیب بودند، همدیگر را در آغوش کشیدند.

When Ellen’s spouse approached she slipped out of Doug’s embrace.

وقتی شوهر «الن» نزدیک شد «الن» از آغوش «داگ» گریخت.

The young girl was bewildered when the stranger embraced her.

دختر جوان وقتی شخص ناآشنا او را در آغوش کشید مبهوت شد.

Robin Hood was valiant and faced his opponents without fear.

"رابین هود" شجاع بود و بدون ترس با دشمنانش روبرو می شد.

The valiant paratroopers led the invasion.

چتر بازان شجاع تهاجم را هدایت کردند.

Grandam Joad had the ability to be valiant when the need arose.

مادر بزرگ «جود» وقتی که نیاز پیش می آمد می توانست شجاع باشد.

We made a partial listing of the urgently needed supplies.

از تجهیزات بسیار ضروری، فهرست برداری ناقصی انجام دادیم.

Macy’s had a sale on a partial selection of its winter clothes

مغازه «میسی» بخشی از لباس های زمستانی خود را به حراج گذاشت.

Using only a partial amount of his great speed, Jim surpassed all the other runners.

با اینکه «جیم روان» تنها بخشی از سرعت زیاد خود را به کار گرفت، از تمام دوندگان دیگر پیشی گرفت.

 

Reptile

A cold blooded animal that creeps or crawls; snakes, Lizards, turtles, alligators, and crocodiles

خزنده
حیوان خونسردی که می خزد، مار، مارمولک، لاک پشت، تمساح
Rarely

Seldom; not often

به ندرت
به ندرت، نه زیاد
Forbid

Order someone not to do something; make a rule against

منع کردن
دستور دادن به کسی برای انجام ندادن کاری، منع کردن، قدغن کردن
Logical

Reasonable; reasonably expected

منطقی
مستدل، معقول، منطقی
Exhibit

Display; show

نشان دادن
به نمایش گذاشتن، نشان دادن
Proceed

Go on after having stopped; move forward

حرکت کردن
پس از توقف ادامه دادن، پیش رفتن
Precaution

Measures taken beforehand; foresight

دور اندیشی
اقدام احتیاطی، دور اندیشی
Extract

Pull out or draw out, usually with some effort

کشیدن
بیرون کشیدن، کشیدن، معمولاً با قدری تلاش
Prior

Coming before; earlier

پیشین
آمدن پیش از، پیشین، قبلی
Embrace

Hug one another; a hug

در آغوش گرفتن
در آغوش گرفتن، بغل کردن، آغوش
Valiant

Brave; courageous

دلیر
شجاع، دلیر، پردل و جرأت
Partial

Not complete; not total

جزئی
ناتمام، ناقص، جزئی، نسبی

آغاز دوره های آنلاین آموزش زبان توسط استاد خصوصی

اینجا کلیک کنید

ماژیک فسفری

با استفاده از ماژیک فسفری می توانید کلمات و بخش های مهم را برای خود علامت گذاری نمایید و هنگام پاسخ به آزمون از آنها استفاده کنید. برای از بین بردن بخش های رنگی دوباره روی آن کلیک نمایید.

دفترچه یادداشت

هر تعدادی که دوست دارید دفترچه یادداشت ایجاد کنید و نکات مهم را در آن بنویسید.
برای استفاده از دفترچه یادداشت بر روی قسمتی از درس یا آزمون که می خواهید در آنجا نکته ی مهمی را قرار دهید کلیک نمایید.سپس در آن قسمت یک دفترچه یادداشت جدید ایجاد میشود و با کلیک بر روی آن می توانید بازش کنید و نکته های مهم را بنویسید.