لغات مهم 504 درس بیست شش

آموزش گام به گام کتاب 504 لغت ضروری به همراه آزمون و تلفظ دقیق دیکشنری آکسفورد درس بیست و ششم
1391 0

Word

Explanation

Meaning

Possible

Able to be, be done, or happen; able to be true; able to be done or chosen properly Call me tomorrow evening if possible

قادر به انجام، انجام یا اتفاق می افتد قادر به درست بودن ممکن است انجام شود یا به درستی انتخاب شود. اگر ممکن باشد فردا شب مرا بشنو

Compel

Force; get by force

مجبور کردن، به زور وادار کردن

Awkward

Clumsy; not well-suited to use; not easily managed; embarrassing

دست و پا چلفتی، ثقیل، نامناسب، شرم آور

Venture

A daring undertaking; an attempt to make money by taking business risks; to dare; to expose to risk

وظیفه جسورانه؛ تلاش برای کسب درآمد با ریسک کسب و کار؛ به جرات به خطر افتادن

Awesome

Causing or showing great fear, wonder, or respect

سهمگین، پرهیبت، باشکوه

Guide

A person who shows the way; to direct; to manage

کسی که راه را نشان می دهد، هدایت کردن، اداره کردن

Quench

Put an end to; drown or put out

خاتمه دادن، خفه کردن، خاموش کردن

Betray

Give away to the enemy; be unfaithful; mislead; show

لو دادن، بی وفا بودن، گمراه کردن، نشان دادن

Utter

Speak; make known; express

گفتن، آشکار کردن، بیان کردن

Pacify

Make calm; quiet down; bring peace to

آرام کردن، ساکت کردن

Respond

Answer; react

پاسخ دادن، واکنش نشان دادن

Beckon

Signal by a motion of the hand or head; attract

با حرکت دست یا سر علامت دادن، جذب کردن

 

 

Sentence

Meaning

Call me tomorrow evening if possible.

اگر مقدور است، فردا شب به من زنگ بزن.

It is now possible for man to walk on the moon.

اکنون راه رفتن روی کره ماه برای انسان ممکن است.

Considering Melissa’s weakness in writing, it is not possible for her to help you with your composition.

با توجه به ضعف «ملیسا» در نگارش، برایش ممکن نیست که در نوشتن انشاء به شما کمک کند.

It is not possible to compel a person to love his fellow man.

نمی توان کسی را مجبور به دوست داشتن شخص دیگری کرد.

Heavy floods compelled us to stop.

 

سیلاب های شدید ما را مجبور به توقف کرد.

Mr. Gorlin is a teacher who does not have to compel me to behave.

آقای «گورلین» معلمی است که لازم نیست مرا مجبور کند تا درست رفتار کنم.

Sally is very awkward in speaking to the class but quite relaxed with her own group of friends.

"سالی" هنگام صحبت با افراد کلاس بسیار دست و پا چلفتی است ولی در جمع دوستان خودش بسیار راحت است.

The handle of this bulky suitcase has an awkward shape.

دسته ی این چمدان بزرگ شکل نامناسبی دارد.

Slow down because this is an awkward corner to turn.

از سرعت خود بکاهید زیرا این گوشه برای پیچیدن ناجور است.

Ulysses was a man who would not reject any venture, no matter how dangerous.

"اولیس" مردی بود که هیچ کار مخاطره آمیزی را، هر چند خطرناک، رد نمی کرد.

John Jacob Astor made his fortune by a lucky venture in animal furs.

"ژان ژاکوب آستر" ثروت خود را از طریق معامله ای خوش اقبال در کار پوست حیوانات بدست آورد.

Medics venture their lives to save wounded soldiers.

پزشکان جانشان را برای نجات سربازان مجروح به مخاطره می اندازند.

The towering mountains, covered with snow, are an awesome sight.

کوهستان های سر به فلک کشیده ی پوشیده از برف، منظره ی حیرت انگیزی می باشند.

Connie had such an awesome amount of work to complete before graduation she doubted she would have everything ready in time.

کارهای ناتمام «کانی» پیش از جشن فارغ التحصیلی به قدری زیاد بود که شک داشت بتواند همه چیز را به موقع تمام کند.

The atom bomb is an awesome achievement for mankind.

بمب اتم برای بشریت دستاورد وحشتناکی است.

Tourists often hire guides.

توریست ها اغلب راهنما استخدام می کنند.

The Indian guided the hunters through the forest.

سرخپوست، شکارچیان را در میان جنگل راهنمایی کرد.

Use the suggestions in the handbook as a study guide.

از توصیه های کتاب راهنما به عنوان راهنمای مطالعه استفاده کنید.

Foam will quench an oil fire.

کف، آتش سوزی ناشی از نفت را خاموش می کند.

Only iced tea will quench my thirst on such a hot day.

تنها پپسی کولا عطش من را در چنین روز داغی فروکش خواهد کرد.

He reads and reads and reads to quench his thirst for knowledge.

او مطالعه می کند، مطالعه می کند، مطالعه می کند، تا عطش خود را برای دانش فرو نشاند.

Nick’s awkward motions betrayed his nervousness.

حرکات دست و پاچلفتی «نیک» آشفتگی اش را نشان می داد.

Without realizing what he was doing, the talkative soldier betrayed his unit’s plans.

سرباز پرحرف بدون اینکه بفهمد چه می کند، نقشه های یگانش را لو داد.

The child’s eyes betrayed his fear of the fierce dog.

چشمان کودک، ترس او را از سگ وحشی نشان داد.

When Violet accidentally stepped on the nail, she uttered a sharp cry of pain.

وقتی «ویولت» تصادفاً پا روی میخ گذاشت، از درد فریاد شدیدی کشید.

Seth was surprised when he was told that he had uttered Joan’s name in his sleep.

وقتی به «ست» گفته شد نام «جوان» را در خواب بر زبان آورده است، تعجب کرد.

When Mr. Fuller saw that his house had not been damaged in the fire, he uttered a sigh of relief.

وقتی آقای «فولر» فهمید خانه اش در آتش سوزی آسیب ندیده است، نفس راحتی کشید.

This toy should pacify that screaming baby.

این اسباب بازی، آن کودک پر سر و صدا را آرام خواهد کرد.

We tried to pacify the woman who was angry at having to wait so long in line.

سعی کردیم زنی را که از اجبار به ماندن زیاد در صف عصبانی بود، آرام کنیم.

Soldiers were sent to pacify the countryside.

سربازان برای آرام کردن اوضاع، به مناطق روستایی اعزام شدند.

Greg responded quickly to the question.

"گورگ" به سرعت به سوال پاسخ داد.

My dog responds to every command I give him.

سگ من به هر فرمانی که به او می دهم، واکنش نشان می دهد.

Mrs. Cole responded to the medicine so well that she was better in two days.

خانم «کول» آنقدر خوب در برابر داروها واکنش نشان داد که طی دو روز حالش بهتر شد.

Jack beckoned to me to follow him.

"جک" اشاره کرد که دنبالش بروم.

The delicious smell of fresh bread beckoned the hungry boy.

بوی مطبوع نان تازه، پسر گرسنه را به سوی خود جلب کرد.

The sea beckons us to adventure.

دریا ما را برای ماجراجویی به سوی خود می کشاند.

 

Possible

Able to be, be done, or happen; able to be true; able to be done or chosen properly Call me tomorrow evening if possible

ممکن، مقدور، میسر
قادر به انجام، انجام یا اتفاق می افتد قادر به درست بودن ممکن است انجام شود یا به درستی انتخاب شود. اگر ممکن باشد فردا شب مرا بشنو
Compel

Force; get by force

مجبور کردن
مجبور کردن، به زور وادار کردن
Awkward

Clumsy; not well-suited to use; not easily managed; embarrassing

شرم آور
دست و پا چلفتی، ثقیل، نامناسب، شرم آور
Venture

A daring undertaking; an attempt to make money by taking business risks; to dare; to expose to risk

جرأت کردن، در معرض خطر قرار دادن
وظیفه جسورانه؛ تلاش برای کسب درآمد با ریسک کسب و کار؛ به جرات به خطر افتادن
Awesome

Causing or showing great fear, wonder, or respect

سهمگین
سهمگین، پرهیبت، باشکوه
Guide

A person who shows the way; to direct; to manage

اداره کردن
کسی که راه را نشان می دهد، هدایت کردن، اداره کردن
Quench

Put an end to; drown or put out

فرو نشاندن
خاتمه دادن، خفه کردن، خاموش کردن
Betray

Give away to the enemy; be unfaithful; mislead; show

بی وفا بودن
لو دادن، بی وفا بودن، گمراه کردن، نشان دادن
Utter

Speak; make known; express

بیان کردن
گفتن، آشکار کردن، بیان کردن
Pacify

Make calm; quiet down; bring peace to

ساکت کردن
آرام کردن، ساکت کردن
Respond

Answer; react

واکنش نشان دادن
پاسخ دادن، واکنش نشان دادن
Beckon

Signal by a motion of the hand or head; attract

جذب کردن
با حرکت دست یا سر علامت دادن، جذب کردن

آغاز دوره های آنلاین آموزش زبان توسط استاد خصوصی

اینجا کلیک کنید

ماژیک فسفری

با استفاده از ماژیک فسفری می توانید کلمات و بخش های مهم را برای خود علامت گذاری نمایید و هنگام پاسخ به آزمون از آنها استفاده کنید. برای از بین بردن بخش های رنگی دوباره روی آن کلیک نمایید.

دفترچه یادداشت

هر تعدادی که دوست دارید دفترچه یادداشت ایجاد کنید و نکات مهم را در آن بنویسید.
برای استفاده از دفترچه یادداشت بر روی قسمتی از درس یا آزمون که می خواهید در آنجا نکته ی مهمی را قرار دهید کلیک نمایید.سپس در آن قسمت یک دفترچه یادداشت جدید ایجاد میشود و با کلیک بر روی آن می توانید بازش کنید و نکته های مهم را بنویسید.