Word | Explanation | Meaning |
---|---|---|
Toil | Hard work; to work hard; move with difficult | کار سخت، سخت کار کردن، به سختي حرکت کردن |
Blunder | Stupid mistake; to make a stupid mistake; stumble; say clumsily | اشتباه احمقانه، مرتکب اشتباه احمقانه اي شدن، تلوتلو خوردن، با دستپاچگي گفتن |
Daze | Confuse | گيج کردن |
Mourner | Grieve; feel or show sorrow for | غصه دار بودن، ابراز يا احساس اندوه کردن |
Subside | Sink to a lower level; grow less | به سطح پايين تري فرو رفتن، کمتر شدن |
Maim | Cripple; disable; cause to lose an arm, leg, or other part of the body | معلول کردن، ناتوان ساختن، باعث از دست دادن بازو، پا يا بخش ديگري از بدن شدن |
Comprehend | Understand | درک کردن |
Commend | Praise; hand over for safekeeping | ستودن، تحويل دادن |
Final | Coming last; deciding | آخر از همه مي آيد، تعيين کننده |
Exempt | Make free from; freed from | معاف یا آزاد کردن از، مستثنی از |
Vain | Having too much pride in one’s ability, looks, etc.; of no use | به توانايي و چهره خود غرور زياد ورزيدن، بي فايده |
Repetition | Act of doing or saying again | عمل دوباره گفتن يا دوباره انجام دادن |
Sentence | Meaning |
---|---|
The feeble old man toiled up the hill. | پيرمرد ناتوان، به زحمت از تپه بالا رفت. |
After years of toil, scientists disclosed that they had made progress in controlling the dreaded disease. | بعد از سال ها زحمت، دانشمندان فاش کردند که در کنترل بيماري وحشتناک پيشرفت کرده اند. |
Despite all his toil, Fred never succeeded in reaching his goal. | «فِرِد» با وجود تمام زحماتش هرگز در رسيدن به هدفش موفق نشد. |
The exhausted boy blundered through the woods. | پسرک خسته در جنگل تلوتلو مي خورد. |
Bert’s awkward apology could not make up for his serious blunder. | عذر خواهي ناجور «برت» نتوانست اشتباه جدي اش را جبران کند. |
The general’s blunder forced his army to a rapid retreat. | اشتباه «ژنرال» سپاهش را مجبور به عقب نشيني سريع کرد. |
The severity of the blow dazed the fighter and led to his defeat. | شدت ضربه حريف را گيج کرد و منجر به شکست او شد. |
When he ventured out of the house at night, the child was dazed by the noise and the lights. | وقتي که بچه جرات کرد که شب از خانه بيرون رود از سر و صدا و چراغ ها گيج شده بود. |
Dazed by the flashlight, Maria blundered down the steps. | “ماريا” که از نور چراغ قوه گيج شده بود، تلوتلو خوران از پله پايين آمد. |
Sandra did not cease to mourn her lost friend. | ساندرا از عزاداري براي دوست از دست رفته اش دست برنداشت. |
The entire city mourned for the people lost in the calamity. | تمام شهر براي افراد از بين رفته در آن فاجعه سوگواري کردند. |
We need not mourn over trifles. | ما نبايد بر سر مساثل جزئي غمگين شويم. |
After the excessive rains stopped, the flood waters subsided. | بعد از توقف باران هاي سنگين، سيل فروکش کرد. |
The waves subsided when the winds ceased to blow. | وقتي که وزش بادها متوقف شد، امواج فروکش کردند. |
Danny’s anger subsided when the culprit apologized. | وقتي که مجرم عذرخواهي نمود، خشم «دني» فروکش کرد. |
Though he went through an awesome experience in the crash, Fred was not seriously maimed. | با اينکه «فرد» در تصادف تجربه ي وحشتناکي را گذراند، به طرز جدي معلول نشد. |
Car manufacturers insist that seat belts can prevent the maiming of passengers in the event of a crash | توليدکنندگان اتومبيل اصرار دارند که در صورت تصادف، کمربندهاي ايمني مي توانند از معلول کردن مسافران جلوگيري کنند. |
If you can use a word correctly, there is a good chance that you comprehend it. | اگر بتوانيد واژه اي را درست بکار ببريد، به احتمال زياد آن را مي فهميد. |
You need not be a pauper to comprehend fully what hunger is. | لازم نيست که بيچاره باشيد تا کاملاً درک کنيد گرسنگي چيست. |
My parents say that they cannot comprehend today’s music. | پدر و مادر من مي گويند موسيقي امروزي را نمي فهمند. |
Everyone commended the mayor’s thrifty suggestion. | همه پيشنهاد صرفه جويانه ي شهردار را ستودند. |
Florence commended the baby to her aunt’s care. | «فلورانس» مراقبت بچه را به عمه اش واگذار کرد. |
The truth is that we all like to be commended for good work. | واقعيت اين است که همه ي ما دوست داريم بخاطر کارهاي خوب مورد ستايش قرار گيريم. |
The final week of the term is rapidly approaching. | هفته ي پاياني ترم به سرعت نزديک مي شود. |
Jose was commended for his improvement in the final test. | جُوز براي پيشرفت در امتحان نهايي اش مورد ستايش قرار گرفت. |
The final censor of our actions is our own conscience. | تشخيص دهنده ي نهائي اعمال ما، وجدان ماست. |
Our school exempts bright pupils from final exams. | مدرسه ی ما دانش آموزان با هوش را از امتحانات نهائی معاف می کند. |
School property is exempt from most taxes. | اموال مدرسه از بیشتر مالیات ها معاف است. |
Juvenile offenders are not exempt from punishment. | متخلفین نوجوان از مجازات معاف نیستند. |
Josephine is quite vain about her beauty. | ژزفين نسبت به زيبايي اش کاملاً مغرور است. |
To be perfectly frank, I do not see what she has to be vain about. | راستش را بخواهيد من نمي فهمم چه چيزي دارد که بخاطر آن مغرور است. |
Brian made numerous vain attempts to reach the doctor by telephone. | “برايان” تلاش هاي بيهوده زيادي انجام داد تا با دکتر تماس تلفني برقرار کند. |
The repetition of new words in this book will help you to learn them. | تکرار کلمات جدید در این کتاب به تو در یادگیری آنها کمک می کند. |
Any repetition of such unruly behavior will be punished. | هرگونه تکرار چنين رفتار سرکشانه اي منجر به کيفر مي شود. |
After a repetition of his costly mistake, Jerry was fired from his job. | “جري” بعد از تکرار اشتباه پرهزينه اش، از کارش اخراج شد. |
آغاز دوره های آنلاین آموزش زبان توسط استاد خصوصی
اینجا کلیک کنیدماژیک فسفری
با استفاده از ماژیک فسفری می توانید کلمات و بخش های مهم را برای خود علامت گذاری نمایید و هنگام پاسخ به آزمون از آنها استفاده کنید. برای از بین بردن بخش های رنگی دوباره روی آن کلیک نمایید.
دفترچه یادداشت
هر تعدادی که دوست دارید دفترچه یادداشت ایجاد کنید و نکات مهم را در آن بنویسید.
برای استفاده از دفترچه یادداشت بر روی قسمتی از درس یا آزمون که می خواهید در آنجا نکته ی مهمی را قرار دهید کلیک نمایید.سپس در آن قسمت یک دفترچه یادداشت جدید ایجاد میشود و با کلیک بر روی آن می توانید بازش کنید و نکته های مهم را بنویسید.