Word | Explanation | Meaning |
---|---|---|
Depict | Represent by drawing or painting; describe | با ترسيم يا نقاشي نشان دادن، توصيف کردن |
Mortal | Sure to die sometime; pertaining to man; deadly; pertaining to or causing death | قطعاً زماني از بين مي رود، مربوط به انسان، کشنده، مربوط به مرگ يا باعث مرگ مي شود |
Novel | New; strange; a long story with characters and plot | تازه، عجيب، داستاني طولاني داراي شخصيت و طرح |
Occupant | Person in possession of a house, office, or position | فرد مالک يک خانه، دفتر يا منصب |
Appoint | Decide on; set a time or place; choose for a position; equip or furnish | انتخاب کردن، زمان يا مکاني را مشخص کردن، براي مقامي انتخاب کردن، مجهز يا مبلمان کردن |
Quarter | Region; section; (quarters) a place to live; to provide a place to live | منطقه، بخش، مکاني براي زندگي، مکاني براي زندگي فراهم آوردن |
Site | Position or place (of anything) | مکان و محل يک چيز |
Quote | Repeat exactly the words of another or a passage from a book; that is, something that is repeated exactly; give the price of; a quotation | دقیقا کلمات یک یا چند عبارتی را از یک کتاب تکرار کنید این چیزی است که دقیقا تکرار می شود به قیمت؛ نقل قول |
Verse | A short division of a chapter in the Bible; a single line or a group of lines of poetry | بخش کوتاهي از فصلي در انجيل، يک سطر يا چند سطر شعر |
Morality | The right or wrong of an action; virtue; a set of rules or principles of conduct | درستي يا نادرستي يک عمل، فضيلت، مجموعه اي از قوانين يا اصول اخلاقي |
Roam | Wander; go about with no special plan or aim | سرگردان بودن، بي هيچ هدف يا برنامه خاصي به هر سو رفتن |
Attract | Draw to oneself; win the attention and liking of | به طرف خود کشيدن، توجه و علاقه کسي را به دست آوردن |
Sentence | Meaning |
---|---|
The artist and the author both tried to depict the sunsets beauty. | هنرمند و نويسنده هر دو سعي کردند زيبايي غروب را به تصوير بکشند. |
Mr. Salinger depicted the juvenile character with great accuracy. | آقاي «سالينگر» شخصيت نوجوان را با دقت زياد به تصوير کشيد. |
The extent of the disaster can scarcely be depicted in words. | به سختي مي توان ميزان فاجعه را با حرف مجسم کرد. |
We must live with the knowledge that all living creatures are mortal. | بايد با اين آگاهي زندگي کنيم که همه ي موجودات زنده فاني هستند. |
His rash venture brought him to a mortal illness. | ماجراجوئي نسنجيده اش او را در معرض بيماري مهلکي قرار داد. |
The two monarchs were mortal enemies. | دو پادشاه دشمن خوني هم بودند. |
The architect created a novel design that pleased everyone. | معمار طرح جديدي را خلق کرد که همه را خشنود ساخت. |
The novel plan caused some unforeseen problems. | طرح جديد چند مشکل پيش بيني نشده را به وجود آورد. |
Robert was commended by his teacher for the excellent report on the American novel, The Grapes of Wrath. | “رابرت” به خاطر گزارش عالي اش در مورد رمان آمريکايي «خوشه هاي خشم» توسط معلمش مورد ستايش قرار گرفت. |
A feeble old woman was the only occupant of the shack. | يک پيرزن ناتوان، تنها ساکن آن کلبه بود. |
The will disclosed that the occupant of the estate was penniless. | وصيت نامه نشان مي داد که ساکن آن ملک بي پول است. |
The occupant of the car beckoned us to follow him. | سرنشين اتومبيل به ما علامت داد که به دنبالش برويم. |
The library was appointed as the best place for the urgent meeting. | کتابخانه به عنوان بهترين مکان براي جلسه ي اضطراري تعيين شد. |
Though Mr. Thompson was appointed to a high position, he did not neglect his old friends. | با اينکه آقاي «تامپسون» براي موقعيت مهمي منصوب شد، اما دوستان قديمي اش را ناديده نگرفت. |
The occupant of the well-appointed guest room considered himself quite fortunate. | ساکن مهمانخانه مجهز، خودش را کاملاً خوشبخت قلمداد مي کرد. |
The large family was unaccustomed to such small quarters. | آن خانواده ي بزرگ به چنين محله ي کوچکي عادت نداشتند. |
Ellen moved to the French Quarter of our city. | «اِلن» به محله فرانسوي نشين شهر ما نقل مکان کرد. |
The city quartered the paupers in an old school. | اهل شهر، افراد بيچاره را در مدرسه اي قديمي اسکان دادند. |
The agent insisted that the house had one of the best sites in town. | مشاور املاک تاکيد کرد که اين خانه يکي از بهترين جاهاي شهر است. |
We were informed by our guide that a monument would be built on the site of the historic battle. | ما توسط راهنما مطلع شديم که يک بناي يادبود قرار است در محل جنگ تاريخي ساخته شود. |
For the site of the new school, the committee preferred an urban location. | هيئت بررسي، يک موقعيت شهري را به عنوان مکان مدرسه جديد ترجيح داد. |
She often quotes her spouse to prove a point. | او اغلب براي اثبات يک نکته از همسرش نقل قول مي کند. |
The stockbroker quoted gold at a dollar off yesterday’s closing price. | دلال سهام قيمت سهام طلا را يک دلار پايين تر از آخرين مبلغ ديروز اعلام کرد. |
Biblical quotes offer a unique opportunity for study. | نقل قول هاي انجيل، فرصت بي نظيري را براي مطالعه ارائه مي کند. |
The verse from the Bible that my father quoted most frequently was, ‘Love thy neighbor as thyself.’ | آيه اي که اغلب پدرم از کتاب مقدس نقل مي کرد اين بود “همسايه ات را مثل خودت دوست بدار” |
Several verses of a religious nature were contained in the document. | چند بيت شعر با ماهيت مذهبي در آن سند وجود داشت. |
Though it is not always easy to comprehend, Shakespeare’s verse has merit that is worth the toil. | با اينکه فهم اشعار شکسپير هميشه ساده نيست، ولي اين خوبي را دارد که به زحمتش مي ارزد. |
The editor spoke on the morality of -bugging- the quarters of a political opponent. | سردبیر درباره ی اخلاقیات - بغرنجی - محور یک حریف سیاسی سخن گفت. |
We rarely consider the morality of our daily actions, though that should occupy a high position in our thinking. | ما به ندرت به اخلاقي بودن اعمال روزمره خود مي انديشيم، گرچه اين امر بايد در تفکر ما جايگاه بالايي داشته باشد. |
Kenny’s unruly behavior has nothing to do with his lack of morality. | رفتار سرکشانه «کِني» هيچ ربطي به غير اخلاقي بودن او ندارد. |
In the days of the Wild West, outlaws roamed the country. | ياغيان در روزگار غرب وحشي در کشور پرسه مي زدند. |
A variety of animals once roamed our land. | زماني حيوانات گوناگوني در زمين ما پرسه مي زدند. |
The bachelor promised his friend that he would roam no more. | مرد مجرد به دوست دخترش قول داد که ديگر ولگردي نکند. |
The magnet attracted the iron particles. | آهن ربا ذرات آهن را جذب کرد. |
Adventure was the thrill that attracted the famous mountain climber to the jagged peak. | ماجراجويي هيجاني بود که کوهنورد مشهور را به قله ي ناهموار کشانيد. |
A glimpse into the brightly colored room attracted the children’s attention. | نگاهي به داخل اتاق رنگارگ توجه بچه ها را جلب کرد. |
آغاز دوره های آنلاین آموزش زبان توسط استاد خصوصی
اینجا کلیک کنیدماژیک فسفری
با استفاده از ماژیک فسفری می توانید کلمات و بخش های مهم را برای خود علامت گذاری نمایید و هنگام پاسخ به آزمون از آنها استفاده کنید. برای از بین بردن بخش های رنگی دوباره روی آن کلیک نمایید.
دفترچه یادداشت
هر تعدادی که دوست دارید دفترچه یادداشت ایجاد کنید و نکات مهم را در آن بنویسید.
برای استفاده از دفترچه یادداشت بر روی قسمتی از درس یا آزمون که می خواهید در آنجا نکته ی مهمی را قرار دهید کلیک نمایید.سپس در آن قسمت یک دفترچه یادداشت جدید ایجاد میشود و با کلیک بر روی آن می توانید بازش کنید و نکته های مهم را بنویسید.