لغات مهم 504 درس سی یک

آموزش گام به گام کتاب 504 لغت ضروری به همراه آزمون و تلفظ دقیق دیکشنری آکسفورد درس سی و یکم
1263 0

Word

Explanation

Meaning

commuter

one who travels regularly, especially over a considerable distance, between home and work

کسی که به طور منظم مسافرت می کند، مخصوصا در طول یک سال

فاصله قابل توجهی بین خانه و محل کار

confine

keep in; hold in

حبس کردن؛ زندانی کردن

idle

not doing anything; not busy; lazy; without any good reason

or cause; to waste (time)

هیچ کاری نکردن؛ مشغول نبودن؛ تنبل؛ بدون هیچ دلیل خوب

یا علت تلف کردن وقت

idol

a thing, usually an image, that is worshiped; a person or

thing that is loved very much

یک چیز، معمولا یک تصویر است که پرستش می کند؛ یک فرد یا

چیزی که خیلی دوستش داره

jest

joke; fun; mockery; thing to be laughed at; to joke; poke fun

جک، خنده، تمسخر، چیزی که به آن باید خندید، دست انداختن، مسخره کردن

patriotic

loving one's country; showing love and loyal

support for one's country

دوست داشتن یک کشور؛ نشان دادن عشق و وفادار

حمایت از کشور خود

dispute

disagree; oppose; try to win; a debate or disagreement

موافقت کردن؛ مخالفت کردن، برای بدست آوردن تلاش کردن، بحث یا اختلاف نظر

valor

bravery; courage

شجاعت؛ جرأت

lunatic

crazy person; insane; extremely foolish

دیوانه؛ لایعقل ؛بسیار احمقانه

vein

mood; a blood vessel that carries blood to the heart; a crack or seam

in a rock filled with a different mineral

حالت، یک رگ خون که خون را به قلب منتقل می کند، شکاف یا درز داخل یک تخته سنگ که با یک ماده معدنی متفاوت پر شده است.

uneventful

without important or striking happenings

بدون اتفاقات مهم و قابل توجه

fertile

bearing seeds or fruit; producing much of anything

میوه یا بذر می دهد، از هر چیز زیاد تولید می کند

 

 

Sentence

Meaning

The average commuter would welcome a chance to live in the vicinity of his or her work.

عموم مسافرین درون شهری از هر فرصتی برای زندگی در حوالی کارشان استقبال می کنند.

Have your commuter's ticket verified by the conductor.

بلیط را به شاگرد شوفر بده که تایید شود.

A novel educational program gives college credit to commuters who listen to a lecture while they are traveling to work.

یک برنامه آموزشی جدید، اعتبار کالج برای مسافران را می دهد که هنگام سخنرانی هنگام مسافرت به محل کار گوش می دهند.

The fugitive was caught and confined to jail for another two years.

فراری دستگیر شد و دو سال دیگر به زندان محکوم شد.

A virus that was circulating in the area confined AI to his house.

یک ویروس که در این منطقه در حال انتقال بود، AI را در خانه اش حبس کرد.

Polio confined President Roosevelt to a wheelchair.

فلج اطفال رییس جمهور "روزولت" را در یک صندلی چرخ دار حبس نمود.

Any attempt to study was abandoned by the student, who idled away the morning.

دانش آموزی که صبح خود را به بطالت گذراند هیچ تلاشی برای مطالعه  نکردند.

The idle hours of a holiday frequently provide the best time to take stock.

ساعتهای بیکار تعطیلات اغلب بهترین زمان برای سبک سنگین کردن کارهاست.

Do not deceive yourself into thinking that these are just idle rumors.

خودتان را با این افکار فریب ندهید اینها فقط شایعات بی فایده  هستند.

This small metal idol illustrates the art of ancient Rome.

این بت فلزی کوچک نشانگر هنر روم باستان است.

John Wayne was the idol of many young people who liked cowboy movies.

"جان وین" بت بسیاری از جوانانی بود که فیلم های کابوی را دوست داشتند.

Scientists are still trying to identify this idol found in the ruins.

دانشمندان هنوز در تلاش هستند تا این بت را که در ویرانه ها پیدا شده اند شناسایی کنند.

Though he spoke in jest, Mark was undoubtedly giving us a message.

اگرچه "مارک" به شوخی سخن می گفت اما بدون شک برای ما پیامی داشت.

Do not jest about matters of morality.

در مورد مسائل اخلاقی ،شوخی نکنید.

In some quarters, honesty and hard work have become subjects of jest.

در برخی موارد، صداقت و کار سخت تبدیل به موضوعات تمسخر شده است.

It is patriotic to accept your responsibilities to your country.

پذیرش مسئوليتهای شما در برابر کشورشان نشانه ی میهن پرستی است.

The patriotic attitude of the captive led him to refuse to cooperate with the enemy.

نگرش میهن پرستانه اسیر او را به عدم همکاری با دشمن منجر شد.

Nathan Hale's patriotic statement has often been quoted: "I regret that I have but one life to give for my country."

جمله وطن پرستانه" ناتان هیل" اغلب نقل شده است: "من متاسفم که من فقط یک جان دارم که برای کشورم بدهم."

Our patriotic soldiers disputed every inch of ground during the battle.

سربازان میهن پرست ما در طول نبرد برای بدست آوردن هر وجب خاک وطن تلاش کزدند.

The losing team disputed the contest up until the final minute of play.

تیم بازنده تا آخرین دقیقه بازی تلاش کرد که برنده بشود .

Many occupants of the building were attracted by the noisy dispute.

بسیاری از ساکنان این ساختمان با اختلاف پر سر و صدا جذب شدند.

The valor of the Vietnam veterans deserves the highest commendation.

غرور جانبازان ویتنام سزاوار بالاترین افتخار است.

No one will dispute the valor of Washington's men at Valley Forge.

هیچ کس نخواهد توانست به شجاعت مردان واشنگتن در دره ی " فورج" شک کند.

The fireman's valor in rushing into the flaming house saved the occupants from a horrid fate.

شجاعت آتش نشانان در هجوم به خانه شعله ور، ساکنان را از سرنوشت ترسناک نجات داد.

Only a lunatic would willingly descend into the monster's cave.

تنها یک شخص دیوانه، مشتاقانه وارد غار هیولا می شود.

Certain lunatic ideas persist even though they have been rejected by all logical minds.

ایده های گمراه کننده ای وجود دارند حتی اگر همه ذهن های منطقی آنها را رد کرده باشند.

My roommate has some lunatic ideas about changing the world.

هم اتاقی من در مورد تغییر جهان ایده های احمقانه ای دارد.

A vein of lunacy seemed to run in the family.

به نظر می رسید رگ حماقت در آن خانواده جریان داشت.

Mario's wrist was severely cut by the rock, causing his vein to bleed heavily.

مچ دست "ماریو" به شدت توسط تخته سنگی شکافته شد و رگ او خونریزی شدیدی کرد.

Explorations disclosed the rich vein of copper in the mountain.

اکتشافات ،رگه ای غنی از مس را در کوهستان بر ملا ساخت.

After the variety of bewildering experiences at the start of our trip, we were happy that the rest of the journey was uneventful.

پس از انواع تجربیات ناخوشایند در آغاز سفر ما، ما خوشحال بودیم که بقیه سفر بی واقعه بود

Our annual class outing proved quite uneventful.

گردش دسته جمعی سالانه ی کلاسمان کاملا یکنواخت بود.

The meeting seemed uneventful but expert observers realized that important decisions were being made.

این جلسه به نظر می رسید یکنواخت بود ؛ اما ناظران کارشناس متوجه شدند که تصمیمات مهمی اتخاذ گردید.

Chicks hatch from fertile eggs.

جوجه ها از تخم های بارور خارج می شوند.

The loss of their fertile lands threw the farmers into a panic.

خسارت زمین های حاصلخیز، کشاورزان را وحشت زده کرد.

A fertile mind need never be uneasy about finding life uneventful.

یک ذهن خلاق هرگز با یکنواخت شدن زندگی، آشفته نمی شود.

 

commuter

one who travels regularly, especially over a considerable distance, between home and work

رفت و آمد کننده
کسی که به طور منظم مسافرت می کند، مخصوصا در طول یک سال فاصله قابل توجهی بین خانه و محل کار
confine

keep in; hold in

محدود کردن
حبس کردن؛زندانی کردن
idle

not doing anything; not busy; lazy; without any good reason or cause; to waste (time)

بیکار
هیچ کاری نکردن؛ مشغول نبودن؛ تنبل؛ بدون هیچ دلیل خوب یا علت تلف کردن وقت
idol

a thing, usually an image, that is worshiped; a person or thing that is loved very much

بت
یک چیز، معمولا یک تصویر است که پرستش می کند؛ یک فرد یا چیزی که خیلی دوستش داره
jest

joke; fun; mockery; thing to be laughed at; to joke; poke fun

جک
جک ،خنده،تمسخر، چیزی که به آن باید خندید، دست انداختن،مسخره کردن
patriotic

loving one's country; showing love and loyal support for one's country

وطن پرست
دوست داشتن یک کشور؛ نشان دادن عشق و وفادار حمایت از کشور خود
dispute

disagree; oppose; try to win; a debate or disagreement

اختلاف نظر
موافقت کردن؛ مخالفت کردن، برای بدست آوردن تلاش کردن، بحث یا اختلاف نظر
valor

bravery; courage

شجاعت
شجاعت؛ جرأت
lunatic

crazy person; insane; extremely foolish

دیوانه
دیوانه؛ لایعقل ؛بسیار احمقانه
vein

mood; a blood vessel that carries blood to the heart; a crack or seam in a rock filled with a different mineral

رگ
حالت، یک رگ خون که خون را به قلب منتقل می کند، شکاف یا درز داخل یک تخته سنگ که با یک ماده معدنی متفاوت پر شده است.
uneventful

without important or striking happenings

بدون واقعه
بدون اتفاقات مهم و قابل توجه
fertile

bearing seeds or fruit; producing much of anything

بارور
میوه یا بذر می دهد، از هر چیز زیاد تولید می کند

آغاز دوره های آنلاین آموزش زبان توسط استاد خصوصی

اینجا کلیک کنید

ماژیک فسفری

با استفاده از ماژیک فسفری می توانید کلمات و بخش های مهم را برای خود علامت گذاری نمایید و هنگام پاسخ به آزمون از آنها استفاده کنید. برای از بین بردن بخش های رنگی دوباره روی آن کلیک نمایید.

دفترچه یادداشت

هر تعدادی که دوست دارید دفترچه یادداشت ایجاد کنید و نکات مهم را در آن بنویسید.
برای استفاده از دفترچه یادداشت بر روی قسمتی از درس یا آزمون که می خواهید در آنجا نکته ی مهمی را قرار دهید کلیک نمایید.سپس در آن قسمت یک دفترچه یادداشت جدید ایجاد میشود و با کلیک بر روی آن می توانید بازش کنید و نکته های مهم را بنویسید.