en کاربرد ضمیر
دیالوگ درمورد کاربرد ضمیر en
Le pronom "en" à la place de de nourriture
سلام به شما همراهان همیشگی وبسایت فرنلیش خوشحالم که در درس دیگه ای از درک شنیداری همراه شما هستم.
این فایل صوتی یک دیالوگ بین 3 نفر است. و در تمام این دیالوگ تا جای ممکن از ضمیر en به جای مواد غذایی استفاده شده است. امیدوارم که این درس بهتون کمک کنه تا با جایگزینی این ضمیر در جاهای مناسب بیستر آشنا بشید.
مثل همیشه پیشنهاد ما اینه که اول خوب به این دیالوگ گوش کنید و سعی کنید تمام مواردی که در اونها ضمیر en بکار برده شده پیدا کتید و همین طور کلمه مرجعی که این ضمیر به آن اشاره دارد را یادداشت کنید. در دفعات بعد به متن دیالوگ نگاه کنید و لیست خودتون رو کامل کنید. و در آخر میتونید ترجمه این فایل صوتی رو بخونید تا کلمه ی نامفهومی باقی نمومنه... بریم که شروع کنیم.
Félix : Avec plaisir, j’adore la salade de champignons.
Mélanie : Bon, je vais chercher le deuxième plat.
Félix : On mange bien chez Mélanie.
Claire : C’est vrai, elle cuisine très bien.
Félix : Mmmm… Qu’est-ce que tu nous apportes,Mélanie ? ça sent bon.
Mélanie : Ça, c’est une recette de ma grand-mère, ç’est du poulet aux herbes de Provence.
Claire : Ah je connais… tu mets des tomates, des oignons, des carottes…
Mélanie : Non, non, non … des carottes il n’y en a pas, mais je mets des courgettes.
Claire : Et qu’est-ce qu’il y a d’autre… des olives noires ?
Mélanie : Non, il n’y en a pas.
Claire : Des olives vertes alors ?
Mélanie : Oui.
Claire : Du vin rouge ?
Mélanie : Mais pas du tout ! il y a du vin blanc ! allez, goûte !
Claire : Mmmm… c’est très bon !
Mélanie : Tu veux du pain ?
Claire : Non, merci, j’en ai.
Félix : Ce poulet est délicieux, Mélanie. Je peux en reprendre ?
Mélanie : Mais bien sûr, et il y a aussi des pommes de terre, prends-en ! et toi Claire, tu en veux ?
Claire : Non merci, donne- moi des tomates.
Mélanie : Tu veux de la sauce ?
Claire : Je n’en veux pas, merci.
Félix : C’est ex-cel-lent…. Et qu’est-ce que nous allons manger pour dessert ?
Claire : Félix, calme-toi, voyons !
ملانی: فلیکس ، سالاد بیشتری می خواهی؟ مقداری باقی مانده است.
فلیکس: من عاشق سالاد قارچ هستم.
ملانی: باشه، من میرم بشقاب (غذای) دوم را بیاورم.
فلیکس: ما در خانه ملانی خوب غذا می خوریم.
کلر: درست است، او خیلی خوب آشپزی می کند.
فلیکس: ممم... برای ما چه می آوری ملانی؟ بوی خوبی می دهد.
ملانی: این دستور غذای مادربزرگ من است، مرغ با گیاهان پروانسالی است.
کلر: آه می دانم... گوجه فرنگی، پیاز، هویج (داخل آن) می ریزی...
ملانی: نه، نه، نه... هویج نیست، اما من کدو سبز ریختم.
کلر: و چه چیز دیگری دارد... زیتون سیاه؟
ملانی: نه، ندارد.
کلر: پس زیتون سبز؟
ملانی: بله.
کلر: شراب قرمز؟
ملانی: نه اصلا! شراب سفید دارد! بیا، طعم آن را بچش!
کلر: مممم... خیلی خوبه!
ملانی:نان میخوای؟
کلر: نه، متشکرم، ازش دارم.
فلیکس: این مرغ خوشمزه است ملانی. آیا می توانم آن را دوباره داشته باشم؟
ملانی: البته، و سیب زمینی هم هست، کمی بردارید! و تو کلر، آیا ازش می خواهی؟
کلر: نه ممنون، کمی گوجه فرنگی به من بده.
ملانی: سس میخوای؟
کلر: من از اون (سس) نمی خواهم، متشکرم.
فلیکس: خیلی عالی است…. و برای دسر چی بخوریم؟
کلر: فلیکس، آرام باش، میبینیم!
